نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

اللهم صل علی محمد و آل محمد
نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

اللهم صل علی محمد و آل محمد

فرهنگ‌شهر ملّی؛ نیشابور و بنیادهای هویت ملی ایران

 نیشابور، فرهنگ‌شهر ملی

کتاب‌ها، رسالات و منابع تاریخی، عنوان‌های پُرشماری برای نیشابور، ثبت کرده‌اند که هر یک، به یکی از ویژگی‌های این شهر و یا زمینه‌ای از ابعاد باشندگی و بالندگی این دیار، اشاره می‌نمایند؛ «دارالاماره» و «دارالمُلک» (موقعیت سیاسی و اداری)، «دهلیز مشرق» (موقعیت ژئوپلیتیک و ارتباطی)، «تجارتخانه خاور و باختر»، «خزانه مشرق» (موقعیت تجاری و باراندازگاهی)، «دارالعلم»، «معدن فضلا و منبع علما» (موقعیت علمی)، «چشم خراسان»، «ام‌البلاد»، «ایرانشهر» (موقعیت منطقه‌ای)، «کلانشهر مشرق‌زمین»، «جهانشهر»، «شادجهان»ام‌البلاد المسلمین (موقعیت بین‌المللی) و ... این لقب‌ها، نشان‌نام‌های پویایی، پایندگی و پویندگی نیشابور در درازنای تاریخ است و هر کدام، رویه‌ای از نماهای فرهنگی و تمدنی این کهن‌شهر ایرانی را نمودار می‌سازد.

حضور پیوسته و ژرف در بستر تاریخ ایران اسلامی، مادرشهر خراسان را در ردیف فرهنگ‌شهرهای شاخص ایران، از دیدگاه دربرگیرندگی و پدیدآرندگی عناصر «هویت ملی ایرانی»، قرار داده است. صاحبنظران و کارشناسان، بنیاد هویت ملی ایران را دربرگیرنده عناصر و مولفه‌هایی همچون «تاریخ ایران»، «سرزمین و جغرافیا»، «میراث سیاسی و نهاد دولت»، «میراث فرهنگی»، «جامعه و مردم»، «دین و مذهب» دانسته‌اند. ما در این نوشتار، به یادکرد مختصری از ارجمندی‌ها و نقش‌آفرینی نیشابور در «بنیان هویت ملی ایران»، با نگاه به عناصر یادشده، خواهیم پرداخت و بر این باوریم همان‌گونه که «مادرشهر خراسان»، با عنوان «نماد فرهنگ و تاریخ ایران» شناخته می‌شود می‌تواند به عنوان یکی از شهرهای توانمند و پُرمایه کشورمان، در زمینه تقویت روزافزون همبستگی ملی و همچنین یک موجودیت بالفعل، واقعی و در عین حال پربار و نمادین در تحکیم نظام ارزشی ایرانی-اسلامی کشورمان، نقش‌آفرینی نماید.

 

- نیشابور و تاریخ:

-- نماد تاریخ و فرهنگ ایران: نیشابور، شهری است بر چهاراره حوادث تاریخ و در بطن تحولات تاریخی خاوران ایران‌زمین، همواره در بستر تاریخ ایران حضوری پُررنگ دارد. نیشابور، «ققنوس تاریخ ایران»، شهری است که کمتر شهری مثل او همنفس با مام وطن، فراز و فرودها و اندوه و شکوه‌هایش را دیده است و همچنان پایدار مانده. استاد میرجلال‌الدین کزازی، این معنا را چنین به رشته سخن در می‌آورد: «نیشابور، بارها آماج تندبادهای سهمگین بوده است؛ روزگاری به خاک یکسان شده است؛ اما همواره ققنوس‌وار از میان خاکسترهای خویش، بشکوه و بلند، سر برآورده و بالا بر افروخته است. جان نشابور، جان ایران است. اگر روزگاری نشابور از میان برود تو گویی ایران‌زمین از میان رفته است چون نشابور، نماد جاودانگی ایران‌شهر است.» و نیشابور، به تعبیر استاد شفیعی کدکنی: «فشرده‌ای است از ایران بزرگ. شهری در میان ابرهای اسطوره و نیز در روشنای تاریخ، با صبحدمی که شهره آفاق است. از یک سوی، لگدکوب سم اسب‌های بیگانه، در ادوار مختلف، و از سوی دیگر، همواره حاضر در بستر تاریخ». باری گستره حضور نیشابور در تاریخ ایران، به اندازه‌ای ژرف و سرنوشت‌ساز است که نیشابور را «نماد تاریخ و فرهنگ ایران» دانسته‌اند.

 

- نیشابور و سرزمین:

-- گرانیگاه هویت خراسان‌: نشابور، یکی از کانون‌های نامدار جغرافیای سرزمینی ایران از دوران اساطیری تا تاریخی و اکنون است. تهمورث دیوبند، بنیانگذار کهندژ نیشابور است و شاهنامه فردوسی از نیشابور در دوران کیکاوس و کیخسرو یاد می‌کند. در دوران تاریخی، نیشابور با نام ابرشهر، از دوران‌ هخامنشی تا ساسانی و سده‌های آغازین اسلامی، مرکز یکی از ایالت‌های شرقی ایران به همین نام است و از سده‌های نخستین اسلامی، مرکز ربع غربی خراسان بزرگ ایران است که در نوشتار «نیشابور، شهر ملی خراسان» به گونه‌ای گسترده‌تر، بدین موضوع پرداخته شده است. اما کوتاه‌سخن اینکه؛ نیشابور، تنها شهر عمده خراسانی است که در جغرافیای امروز کشورمان ایران، بر جای و پایدار مانده. خراسان در جغرافیای تاریخی و فرهنگی ایران‌زمین، در جایگاه گرانمایه‌سرزمینی است که با هویت ایران و ایرانی، پیوند ژرف و ناگسستنی دارد؛ و نیشابور، گرانیگاه تاریخ و فرهنگ خراسان است. پس چنانکه گفته‌اند: «ریشه‌های ژرفناک خراسان را بایست در دل تاریخ پُردرازنای بلخ و نیشابور و ماوراءالنهر و هرات پیداکرد»، نیشابور، «تنها شهر عمده خراسانی حاضر در جغرافیای امروز ایران عزیز» و گرانیگاه تاریخ و ریشه هویت فرهنگی خراسان‌زمین‌ ایران است.

 

- نیشابور و دولت ایرانی:

-- پهلوان‌شهر ایرانی: چنانکه در بند پیشین نیز گفته شد؛ نیشابور، از دوره اساطیری تا دوره‌های تاریخی پیش از اسلام و دوره اسلامی تاریخ کشورمان به عنوان یکی از اجزای شکل‌دهنده کلیتی به نام «ایران بزرگ»، حضوری برجسته و پررنگ دارد و به تعبیری، نشابور، بخشی از حافظه شکوه‌ها و تراژدی‌های تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است. دکتر اسلامی ندوشن درباره نیشابور چنین می‌نگارد: «کمتر شهری را در سراسر ایران می‌توان یافت که به اندازه نیشابور، عبرت‌انگیز و پرخاطره باشد، شهر پرشکوه نازنینی که روزگار، مانند پهلوان تراژدی، بزرگترین عزت‌ها و بزرگترین خواری‌ها را بر او آزموده است.» اما برای بازنمایی گوشه‌ای از جلوه‌ها و جایگاه نیشابور در صحنه‌های شاخص و سرنوشت‌ساز تاریخ سیاسی ایران و در استقلال و برپایی دولت و حکومت ایرانی، برشمردن چند نمونه، خالی از فایده نخواهد بود:

الف) نیشابور، در نیمه نخست سده دوم هجری، تختگاه و مرکز فعالیت‌های آزادیخواهانه «ابومسلم خراسانی» بر ضد جور و بیداد تازیانه اموی است. پس از قتل ابومسلم نیز، یک نیشابوری به نام «سنباد» به خونخواهی سردار ایرانی آزادی‌خواه خراسان برمی‌خیزد.

ب) طاهریان، به عنوان نخستین حکمرانان مستقل ایرانی پس از اسلام، نیشابور را پایتخت گزیده و پرچم استقلال و تاسیس «اولین حکومت ایرانی»، پس از گذشت بیش از دویست سال از چیرگی و سروری تازیان بر ایرانیان، را در نیشابور برمی‌افرازند.

پ) قرن هفتم هجری، به خاطر هجمه بنیانکن بربریت تاتار، یکی از اندوهبارترین و خونین‌ترین سده‌های تاریخ ایرانیان است و در تاریخ ایران، واقعه حمله خونبار کینه‌توزان مغول به نیشابور، به عنوان شاخص‌ترین نمود توحش این قوم بدوی خونخوار و همچنین پایداری جانانه نیشابوریان در برابر این اسطوره بربریت و توحش، تا سر حد مرگ، «نماد شکوه وطن‌پرستی جانانه ایرانی و ایستادگی و پایداری سرخ ایرانیان در برابر بیگانگان و متجاوزان به کیان ایران‌زمین»، به ثبت رسیده است.

ت) حدود 120 سال بعد از حمله مغول به ایران، مردی از این دیار بر می‌خیزد که امروزه، به عنوان مجاهدی نستوه که جایگاه ویژه‌ای در آگاهی، بیداری و پیکارگری ایرانیان در مقابله با جور و بیداد و چیرگی تاتاریان بر ایران داشته است شناخته می‌شود و او «شیخ حسن جوری نیشابوری»، رهبر جنبش موسوم به سربداران خراسان است. هر چند که ناباورانه و اندوهگنانه باید گفت، پس از شهادت این شیخ مجاهد، دستاوردهای جنبش‌ آزادیخواهانه مردم خراسان، به دست خواجه علی موید سربداری، تسلیم تیمور گورکانی تاتارتبار می‌شود.

ث) اما چراغ  عزّت و بیگانه‌ستیزی ایرانیان، هیچ‌گاه خاموش نمی‌گردد و در حدود کمتر از یک قرن بعد، آزادمردی دیگر از اهالی نیشابور برمی‌خیزد که پیشوای فکری جنبش خراسانیان بر ضد تیموریان بوده و او «میرمخدوم نیشابوری» است که او نیز در راه آرمان‌هایش، در سال 830 هجری، به شهادت می‌رسد.

در همه این نمونه‌ها و نمونه‌های دیگر، یک وجه مشترک می‌توان یافت و آن هم اینکه نقش‌آفرینی نیشابور در تاریخ سیاسی ایران، نه برای نان و فکر معاش، که همواره مَنِشی، باورمندانه و خاستگاهی، هویتی داشته است.  

 

- نیشابور و میراث فرهنگی:

-- مادرشهر فرهنگی ایران: نیشابور، به عنوان جزئی از کلیت تمدنی به نام ایران بزرگ، با اینکه در همه دوره‌های تاریخی ایران حضور دارد و در چند دوره پایتخت حکومت‌های ایرانی و تا حدود سده هشتم و نهم هجری، مرکز سیاسی و  اداری خراسان بوده، اما به عنوان یک فرهنگ‌شهر ایرانی شناخته می‌شود. شهری که یکی از چهار ‌شهر بنیادی خراسان بزرگ (بلخ، مرو، نیشابور، هرات) و شاکله و ستون هویت فرهنگی و تاریخی خراسان ایران است. اگر عناصر فرهنگی همچون زبان فارسی و میراث ادبیات حماسی و عرفانی ایرانی را برآمده از خراسان بدانیم، نیشابور را در جایگاه کانون علمی و فرهنگی خراسان، دارالعلم خراسان و مکتب‌دار تصوف و ادبیات عرفانی خراسان خواهیم یافت و فقط اشاره به نام‌های بزرگانی همچون خیام، عطار، یحیی بن معاذ، ابوحمزه خراسانی، عمرو بن سلم، ابوعثمان حیری، حمدون قصار، ابن منازل، احمد بن حرب، سعید بن سلام مغربی، ابوسعید ابوالخیر، مرتعش، ابوحامد محمد غزالی، ابوالعباس ایرانشهری، ابوعلی دقاق، حاجی بکتاش ولی، محمود ورّاق و ... که برآمده از مکتب فرهنگی نیشابورند گویای گوشه‌ای از ابعاد فرهنگی مادرشهر خراسان است.

همچنین، «تقویم هجری شمسی» به عنوان یکی از وجوه متمایز هویت فرهنگی ایران، نیز نقشی دیگر از خدمتگزاری حوزه فرهنگی نیشابور به فرهنگ و تمدن ایران بزرگ را نمایان می‌سازد. سالنمای هجری شمسی برآمده از تفویم جالالی است که یکی از دستاوردهای علمی حکیم خیام نیشابوری است. خیام، کسی است که جدا از نظریات و رسالات و کتاب‌های علمی وی، غیر ایرانیان، زبان و ادبیات فارسی را بیش از هر چیز دیگری با رباعیات خیام می‌شناسند زیرا رباعیات او، به بیشتر زبان‌های جهان ترجمه شده و خیام، بیش از هر ایرانی دیگر، زبان و شعر فارسی را نه فقط به دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشورهای شرق و غرب جهان، بلکه به بطن جامعه و میان مردم اقصا نقاط جهان برده است. چنانکه گفته‌اند «رباعیات جهانی خیام، نام و فرهنگ ایران را برای ابدیت، زنده نگه داشته است».

درباره حکیم نیشابور و هویت ملی ایرانی چنین باید گفت: آنگاه که تقویم‌مان به دست خیام، ورق می‌خورد و نوروز، خرامان از راه می‌رسد، خیام نشابور نیز، در ورای قرون و اعصار، پای سفره هفت‌سین‌مان ایستاده و در آیین‌ورزی باستانی ایرانیان و شادمانگی کهن ایران، شریک است. خلاصه اینکه تعبیر دکتر مهدی محبتی، عطارشناس معاصر، «نیشابور فشرده خراسان و خراسان، اسوه فرهنگ ایران است. چهل درصد ادبیات کلاسیک جهان را فرهنگ ایرانی ارائه داده ‌است. از این چهل درصد، بیست درصد آن متعلق به نیشابور است» هر چند شاید اندکی مبالغه‌آمیز به نظر برسد اما خود، گویای ارزشمندی، کرامندی و گرانمایگی میراث فرهنگی نیشابور در خدمتگزاری به فرهنگ و تمدن ایرانی است. گفته‌اند: «ایران، بدن و تو به بدن، روح و روانی / در کالبدت، روح مسیحاست نشابور»  

 

- نیشابور و مردم:

-- شهر مردم ایران: نیشابور، مهربان‌دیاری است که از دیرزمان باستان، مردمان ایران‌زمین، روی به او داشته‌اند و عواملی همچون شرایط آب و هوایی و اقلیمی، موقعیت ژئوپلیتیک این شهر در جغرافیایی شرق فلات ایران و قرارگیری آن بر کانال بین‌المللی ارتباط زمینی شرق و غرب جهان که در قدیم، «جاده ابریشم» نامیده می‌شد بستر پدیدآیی نیشابوری به عنوان «شهر مردم ایران» را فراهم آورده است در مطالعه تاریخ اجتماعی ایران، نیشابور را شهری می‌یابیم که محل تضارب، تعامل و تبادل و تطور فرهنگ‌ها، نگرش‌ها، اندیشه‌ها و باورهای گوناگون از سراتاسر ایران فرهنگی و فراسوی ایران است. در مطالعه تاریخ اجتماعی این دیار، به نوبت‌ها و دفعات پرشمار، با بزرگان و کسانی برمی‌خوریم که منسوب به دیاران گوناگون‌اند و نیشابور را موطن دائم یا موقت گزیده‌اند؛ بلخی، همدانی، مکّی، بخاری، جرجانی، مدنی، سمرقندی، کوفی، سرخسی، قهستانی، بغلانی، طبرستانی، بغدادی، طالقانی، استوایی، ترمذی، اسفراینی، بشتی، بسطامی، جنجرودی، کشی، سجستانی، طوسی، جوزجانی، ابیوردی، بیهقی، دارابجردی، باخرزی، جوینی، کرمانی، زوزنی، آندلسی، ابهری، اردبیلی، یزدی، یمانی، واسطی، نوقانی، مدینی، اشروسنی، بردعی، حلوانی، اصبهانی، زاوی، بوزجانی، جنابدی، خجندی، خوارزمی، نسوی، کسکری، فاریابی، قمی، صغانی، شاشی، مازنی، مروزی، هروی، بصری، سمنانی، طرسوسی، عدنی، طبسی، فسوی، کلاتی، نخشبی، رازی، کاشغری، میبدی و ... که این نشان از پایگاه اجتماعی این دیار در نزد مردمان روزگاران و همچنین جایگاه تاریخی این بوم، در نقش بارانداز فرهنگی و مادرشهر منطقه‌ای، ملی و فراملی و به تعبیری، «شهر مردم ایران» است.       

 

- نیشابور و دین-مذهب:

-- کانون عالمان بزرگ جهان اسلام و شهر شکوه رضوی: نیشابور در دوران پیش از اسلام، با در بر داشتن آتشکده آذربرزین‌مهر که در محله ریوند نیشابور شعله می‌کشیده، از جایگاه ارجمند و مینوی در آیین مزدیسنایی ایرانیان برخوردار بوده است. نیشابور دوران اسلامی، یکی از پرچمداران فرهنگی جهان اسلام و بزرگترین مراکز علمی، فکری دین اسلام می‌باشد. شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، در این باره می‌نویسد: «غیر از همان یکی دو قرن اول، هیچ گاه حجاز، بزرگترین مرکز اسلامی نبوده است. بلکه از آن تاریخ به بعد، همیشه، حوزه‌های بزرگ اسلامی در مصر، بغداد، نیشابور و ماوراء‌النهر و مراکز دیگر تشکیل می‌شد و همیشه ملت‌های غیر عرب، پرچمداران اسلامی بوده‌اند.» عبدالحمید مولوی، جایگاه علمی نیشابور را در گسترش دین اسلام چنین توصیف می‌نماید: «با مراجعه به تواریخ قرون اولیه اسلام، می‌توان گفت هیچ شهری در بلاد اسلامی، از شرق تا غرب، مانند نیشابور، وجود نداشته و اهمیت علمی نیشابور در ترویج دین اسلام و بسط علوم مختلف آن، مانند نداشته است.» درباره جایگاه و نقش نیشابور به عنوان مکتب حدیثی بی‌بدیل در دنیای اسلام، زادگاه نخستین مدارس و مراکز علمی اسلامی و سرحلقه بسیاری از مکتب‌ها و جریان‌های فکری جهان اسلام، شواهد بسیاری می‌توان آورد. ژرف‌نگری بیشتر در این حوزه را با وعده نگاشتن مطلبی وِیژه در این زمینه، به فرصتی دیگر وا می‌گذاریم.

اما اشاره به جایگاه و خدمات نیشابور در مذهب تشیع که مذهب رسمی ایران و بیشتر ایرانیان است نیز می‌تواند نمایان‌گر بخشی از ارجمندی مادرشهر خراسان در بُعدی دیگر از ابعاد هویت ملی ایرانیان باشد: نخستین ریشه‌های تشیع در نیشابور را باید در قرن اول هجری و با مسکن گزیدن گروهی از صحابه و تابعین آنها در این دیار بازیابی نمود که در تاریخ الحاکم، فهرستی قابل توجه از این بزرگان آمده است. نیشابور از نخستین سده هجری، یکی سکونت‌گاه‌ها و مراکز فعالیت شیعیان بوده است و بنا بر شواهد تاریخی، ائمه علیهم‌السلام، از طریق وکلایی با جمعیت شیعه نیشابور در ارتباط بوده‌اند. همچنین این دیار، از همان قرون اولیه هجری، یکی از حوزه‌های علمی و فکری شیعه بوده و از علمای حوزه تشیع نیشابور می‌توان به عنوان نمونه، به فضل بن شاذان نیشابوری از خاندان علمی شاذان نیشابوری، علی بن قتیبه نیشابوری، محمد بن اسماعیل بندقی، داوود بن ابی زید نیشابوری، حمدان بن سلیمان نیشابوری، ابوالحسن علوی نیشابوری از خاندان علمی نقبای حسنی نیشابور، ابن فورک نیشابوری، ابراهیم ‌بن عبده نیشابوری، میرحامد حسین موسوی هندی نیشابوری از خاندان موسوی نیشابوری، میرزاعبدالجواد ادیب نیشابوری، محمدتقی ادیب نیشابوری، محقق نیشابوری، حسین وحیدی خراسانی و ... اشاره نمود. از حوزه علمی شیعه در نیشابور، مجاهدانی همچون شیخ حسن جوری نیشابوری و حاجی بکتاش ولی بر می‌خیزند که هر یک از این دو بزرگوار، رهبر یکی از جنبش‌ها و مکتب‌های فکری جوریه (سربداران خراسان) و بکتاشیه (غلات شیعه در آناطولی) بوده‌اند.

به اذعان منابع تاریخ تشیع، حوزه تشیع نیشابور، مرکز فکری شیعه در خراسان است و سایر نقاط خراسان، متاثر از تشیع نیشابور. اما اوج شکوه و جلوه نمادین تشیع نیشابور را باید در سپیده‌دمان قرن سوم هجری دانست که استقبال و میزبانی شکوهمند و بی‌همتای مردم نیشابور از هشتمین پیشوای شیعیان جهان و بیان حدیث قدسی سلسلة‌الذهب، از سوی آن امام همام، در جمع عالمان و محدثان نیشابور دانست که به قلم هزاران تن از حدیث‌نگاران این دیار، ثبت و ضبط گردید. به همین خاطر نیز نیشابور، در تاریخ تشیع با عناوین و القابی همچون «شهر قلمدانهای مرصع»، «شهر حدیث سلسلة‌الذهب» و «مدینة‌الرضا» شناخته می‌شود. ابعاد و برکات حضور حضرت امام رضا علیه‌السلام در نیشابور، به حدی گسترده و نورانی است که گروهی از تحلیلگران و صاحبنظران تاریخ تشیع بر این باورند که «سفر امام رضا علیه‌السلام به نیشابور، منشاء تشیع ایرانیان شد.» استاد محمدرضا حکیمی در  کتاب «دانش مسلمین»، اینگونه از نقش علمی نیشابور، در آن برحه از زمان، در گسترش تشیع یاد می‌کند: «روزی که شاید در همه اروپا 12 تن یافت نمی‌شدند که نوشتن و خواندن بدانند در نیشابور، 12000 قلمدان مرصع بیرون می‌آمد تا یک حدیث را از زبان فرزند پیامبر بنویسند.»

پسانگاه با نگاه به تاریخ اجتماعی نیشابور باید گفت که «اکنون که ما از دور به این شهر می‌نگریم می‌بینیم که نمایشگاهی بوده است برای تمام اندیشه‌ها و آراء فرقه‌ها و مذاهب کلامی و فقهی اسلامی. حتی ارباب مذاهب دیگر از قبیل زرتشتیان و مسیحیان و یهودیان نیز در این شهر زندگی طبیعی و اماکن مقدس خود را داشته‌اند» (علی سامی). یعنی نیشابور، همبودگاه همه باورهای مذهبی رایج در ایران بزرگ بوده است؛ شهری در ابعاد واقعی همبودگاهی فرهنگ ملی. و همین اشاره، پتانسیل تاریخی و نمادین نیشابور را در «تقریب مذاهب و ادیان» و همچنین «تحکیم وحدت ملی»، نمایان می‌سازد.

 

آنچه در بندهای بالا گفته شد مروری اشاره‌وار بر ارجمندی‌های نیشابور، مادرشهر خراسان، در زمینه عناصر شکل‌دهنده هویت ملی ایران می‌باشد. بدیهی است که بسیاری از موار مهم و قابل ذکر، از دیدرس نگارنده به دور مانده، و حتی در بیان آنچه که گفته شده، نیز چنانکه شایسته و بایسته است، حق مطلب ادا نشده. امید است که با ورود پژوهشگران و علاقمندان این حوزه، در زمینه بازکاوی ژرف‌تر و گسترده‌تر نقش فرهنگ‌شهرهای ملی همچون نیشابور، ری (تهران)، همدان، اصفهان، تبریز، شیراز، کرمانشاه و ... و تبیین ارتباطات و پیوندهای تاریخی و فرهنگی این گرانمایه‌دیاران ایرانی، بیش از پیش، ادبیات لازم و کاربردی، برای تقویت و قوام هر چه بیش‌تر از پیش همبستگی ملی فراهم آید.   

 

ایران، بدن و تو به بـدن، روح و روانی

در کالبدت، روح مسیحاست نشابور

سپاس - «یار خراسانی»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد