و مـَــاذا یَصنـــَــعُ المـَـــرءُ ببَغـــدَادَ وَ کُـــوفَانِ
وَ نَیسَابُورُ فِیالاَرضِ، کَالاِنسَانِ فِی الانسَانِ
«تاریخ جهانگشای جوینی»
خراسان بزرگ: خراسان [xorāsān]؛ خورآسان= خورآیان؛ به معنای جای بر آمدن خورشید و خاورزمین؛ یکی از سرزمینهای گرانمایه و نامدار «ایران فرهنگی» و میراث فرهنگی، معنوی، تاریخی و حافظه جهانی مشترک ایران و همسایگاه خاوری آن است که سهم سترگی در تمدن و فرهنگ بشری داشته. به تعبیری جغرافیایی-تاریخی؛ خراسان، ناحیهاى تاریخى منطبق بر شمال شرقی ایران، بخشهای بزرگی از کشورهای افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و بخشی از قرقیزستان است. خراسان، یکی از بخشهای قلمرو امپراتوری هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان و در دوره پس از اسلام، ولایت پهناور شرق مملکت اسلامی است که سررشته بسیاری از آفرینشها و دگرگونیهای تاریخی و فرهنگی جهان اسلام را بر دست گرفته است. در این دوره، خراسان به چهار بخش یا ربع، تقسیم گردیده، و هر ربع به نام شهر مهم و عمده خود که کرسی و مرکز ربع نیز بود نامیده میشد. نیشابور، مرو، هرات و بلخ، کرسی ربعهای خراسان بزرگاند و چنانکه پژوهشگران تاریخ و تمدن گفتهاند: ریشههای ژرفناک خراسان را بایست در دل تاریخ پُردرازنای این چهار گرانیگاه تاریخی و فرهنگی این سرزمین، یعنی بلخ، نیشابور، مرو و هرات پیدا کرد.
گیتینگاره تاریخی خراسان بزرگ
خاورانشهر خراسان: نیشابور، کرسی و مرکز بخش غربی خراسان بزرگ است که در جغرافیای قدیم و کتابهای تاریخی، «ربع نیشابور» نامیده میشود. نیشابور، در دوران پیش از اسلام و در سدههای اولیه اسلامی، «ابرشهر» نیز نامیده میشده، از کهنترین منابع مکتوب مربوط به ابرشهر میتوان به سنگنبشته پارتی «کعبه زرتشت»، نسک پهلوی «نامکی شتریهائی ایران» (نامه شهرستانهای ایران)، سکه فرهاد دوم و دیگر سکههای اشکانی و ساسانی، و نسک پهلوی «بندهش» نام برد. ابرشهر یکی از بخشهای ایرانشهر (ایران) در دوره پیش از اسلام و یکی از استانهای گسترده دوره اشکانی و ساسانی بوده و ولایتها و شهرهای تابعه، تحت نام «ابرشهر»، شناسایی میگردیدند. در سدههای نخستین اسلامی، ابرشهر در کنار نیشابور به عنوان نام، حضور دارد، تا این که به تدریج از سدههای چهارم و پنجم هجری، نام «نیشابور» یکسر به جای نام «ابرشهر» مینشیند و گستره جغرافیایی غرب خراسان بزرگ، «نیشابور» یا «ربع نیشابور» خوانده میشود. واژه «نیشابور»، گونهای دگرگون شده «نیوشاپوهر» به معنی «شهر زیبای شاپور» یا «کار خوب شاپور» است و از بازبرپایی این شهر به دست شاپور ساسانی، رخ مینمایاند. باری! نیشابور، «خاورانشهر خراسان بزرگ» (در اینجا، «خاوران»؛ به معنای «غرب»، در زبان پهلوی و فراسی قدیم)، کرسی و مرکز ربع غربی خراسان بزرگ، تنها شهر عمده خراسانی است که در جغرافیایی ایران امروز، برجای مانده است.
گستره نیشابور: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در پیشگفتار تصحیح تاریخ الحاکم، گستره نیشابور را چنین به رشته نگارش در میآورد: «نیشابور، در منظر این کتاب و در عرف تمام جغرافیانویسان و مورخان قدیم، ناحیهای است که در جنوب، از حدود کاشمر امروز، شروع میشود، تا دامنه کوههای هزار مسجد در شمال، در حدود خبوشان (قوچان کنونی) میگسترد و از مشرق، در حدود تون (فردوس کنونی) و گناباد و طبس، تا مرز گرگان را در غرب، فرا میگیرد، یعنی مجموعه خراسان کنونی، که در مرزهای سیاسی ایران معاصر وجود دارد. بنا به عرف این کتاب، تقریباً همه خراسانیان کنونی، نیشابوریاند ...». مقدسی در «احسن التقاسیم»، در باب تقسیمات جغرافیایی نیشابور بزرگ میگوید: «قصبه (= شهر اصلی و مرکزی) آن ایرانشهر (=ابرشهر) است و چهار خان (= ربع) و دوازده رستاق (= ولایت) و سه خزینه و یک قصر و یک دار (= سرای) دارد: خانها عبارتند از: شامات، ریوند، مازل، بشتفروش. رستاقهای عبارتند از: بشت، بیهق، کویان (= جوین)، جاجرم، اسفراین، استوا، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاوه و رخ. و دار عبارت است از زوزن و قصر عبارت است از بوزجان و خزینهها عبارتند از طوس و نسا و ابیورد.»
گیتینگاره تاریخی «ربع نیشابور؛ ایالت ابرشهر»، تولید «کارنامک ریوند نیشابور»
ابن رسته در «اعلاق النفسیه»، سیزده رستاق را برای ابرشهر بر میشمارد. رستاقها عبارتند از استوا، ارغیان، اسفراین، جوین، بیهق، پشت، رخ، باخرز، زام، زاوه، زوزن، اشبند، خواب (= خواف). اصطخری در کتاب «مسالک و الممالک»، از جمله نواحی نیشابور؛ بوزگان، مالن، سلومک، سنگان، زوزن، کندر، خان روان، آزادوار، خسرو گرد، بهمناباد، مزینان، سابزوار، دیورا، مهرجان، اسفراین، خوجان، رزیله را نام میبرد و ترشیز، زاوه، خسروگرد، بجستان، اسفراین، مزینان و طوس را از معروفترین شهرهای نیشابور، یاد میکند. ابن حوقل در سفرنامهاش، از بوزجان، مالن، خایمند، سلومک، سنکان، زوزن، کندر، ترشیز، خان روان، آزادوار، خسروگرد، بهمنآباد، مزینان، سبزوار، دیواره، مهرجان، اسفراین، خوجان، ریوند و طوس را در حوزه جغرافیای نیشابور، نام میبرد. و یعقوبی در «البدان» درباره نیشابور چنین مینویسد «... نیشابور ولایتی است وسیع با نواحی بسیار که از آن جمله است؛ طبسین و قوهستان و نسا و ابیورد و ابرشهر و جام و باخرز و طوس و شهر بزرگ طوس که به آن نوقان گفته میشود، و زُوْزَن و اسفراین بر جاده راه گرگان است ...»
شهر ملی خراسان: شهر نیشابور، مرکز ربع نیشابور، در طول تاریخ حیات اجتماعی خود، به عنوان «شهر مردم»، «شهر چندفرهنگی» (Multicultural) یا «شهر همبودگاه اندیشهها و فرهنگهای گوناگون از سرتاسر گیتی»، شناخته میشود و به تعبیری؛ نیشابور، مهرباندیاری است که مردمان دیاران گوناگون و به ویژه مردمان خراسانزمین، روی بدان داشتهاند. تنها، با واکاوی تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان، نشان از دانشمردان و دانشورزان خراسانی بسیاری توان گرفت که نیشابور را موطن گزیده و در این شهر رحل اقامت و سکونت افکندهاند، به عنوان نمونه در تاریخ الحاکم، بارها نامهای بزرگوارانی را میبینیم که با نسبتنامهایی چون بلخی، هروی، مروزی، بخاری، سمرقندی، استوایی، ترمذی، ابیوردی، فرغانی، جوزجانی، کابلی، جنجرودی، طالقانی، ابیوردی، شاشی یا چاچی، نسوی، خجندی، جوزجانی، بغلانی، مرورودی و ... همراه گردیده است. در همین کتاب الحاکم، از اهالی دانشورز ولایتهای ربع نیشابور که ساکن شهر نیشابور بودهاند نیز با نسبنامهایی چون اسفراینی، استوایی (استوا= قوچان)، طوسی، بیهقی (=سبزوار)، ابیوردی، باخرزی، بشتی (بشت= کاشمر)، بوزجانی (= حدود تربت جام)، جوینی، جنابدی (جنابد= گناباد)، خوافی، دهستانی (دهستان= منطقهای در شمال بجنورد)، زوزنی (= حدود تایباد)، سرخسی، طبسی، قهستانی (= قاین و جنوب آن)، کلاتی، نوقانی، خسروجردی، مزینانی، زاوهی، آزادواری، و ... نام برده شده است. همین، خود نشانگر پیوندها، باشندگیها و پیوستگیهای ژرف خراسانیان در «شهر مردم»، نیشابور است. از این نگاه، نقش سنتی و تاریخی نیشابور در حیات اجتماعی و فرهنگی خراسان بزرگ، همان نقشی است که تهران در ایران امروز، ایفا مینماید؛ پس اگر تهران «شهر ملی ایران» نامیده میشود، نیشابور را نیز باید به شایستگی، «شهر ملی خراسان» نامید.
سند هویت ایران بزرگ فرهنگی: ربع نیشابور (شهر نیشابور و شادیاخ، کوره نیشابور، توس و مشهد و بیهق، جوین و جاجرم و اسفراین، استوا و کوچان، رادکان و نسا و ابیورد، کلات، خابران، سرخس و ...) در کنار ربع مرو (رود مرغاب، مرو بزرگ و دهکدههای آن، آمل و زم در ساحل جیحون، مروالرود یا مرو کوچک و قصر احنف و ...)، ربع هرات (رود هرات یا هریرود، شهر هرات، مالن و شهرهای ساحل علیای هریرود، بوشنج، ولایت اسفزار، ولایت بادغیس و شهرهای آن، کنج رستاق، ولایت غرجستان و غور، بامیان و ...)، ربع بلخ (شهر بلخ و نوبهار، ولایت جوزجان، طالقان و جرزوان، میمنه، فاریاب و شبرقان و انبار و اندخود، ولایت طخارستان، خلم و سمنگان و اندرابه، وروالیز، طایقان و ...) شکلدهنده هویت تاریخی خراسان کهن و بزرگاند و این خراسان، مایه مباهات، افتخار و سند هویت ایرانی و جگرگوشه ایران بزرگ فرهنگی است. و اما، «ربع نیشابور» که در این نوشتار، پایه سخن ماست؛ دارای جایگاه گرانسنگی در فرهنگ و تمدن اسلامی، و فرهنگ و هویت ایرانی است و به عنوان پایگاه بزرگ و قدیمی علمی جهان اسلام، خاستگاه محدّثان بزرگ مسلمان، مکتب پویا و نامور تصوف و عرفان اسلامی شناخته میشود و در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، ربع نیشابور را در نقشهایی سرنوشتساز، هویتآفرین و بنیادین همچون احیاگر و پاسدار زبان فارسی، کانون آزادیخواهی و استقلال ایرانیان از چیرگی تازیان، و پایگاه علمی و فرهنگی برجسته مذهب شیعه به عنوان یکی دیگر از ارکان هویت ملی ایرانی درمییابیم. بازشناسی ارتباطات فرهنگی و تاریخی نیشابور و دیگر «خویشان خراسانی» در ربعهای مرو و هرات و بلخ، بازنمایی جایگاه و نقش ربع نیشابور در فرهنگ و تمدن اسلامی و بازگویی پویندگی و کوششگری ربع نیشابور در راستای بنیان فرهنگ و هویت ایرانی، درونمایههایی است که گسترهای بسی فراتر از چارچوب این نوشتار را در بر میگیرد، از این روی و به امید خداوند بزرگ، ژرفنگری بیشتر در این مایهها را به نوبت و نوبتهایی دیگر، وامیگذاریم.
توضیح: نگاره ارزشمند «ربع نیشابور؛ ایالت ابرشهر»، به دست «کارنامک ریوند نیشابور» طراحی و اجرا شده، بدین وسیله از دستاندرکاران آن وبنوشت، سپاسگزاری مینمایم.
فرزنـد نیشابورم و در سینـهام،
هزاران خراسان، نهفته است.
سپاس- «یار خراسانی»