ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
انتشار خبر کشف سفالینه مرتبط با مکتب سفالگری نیشابور در محوطه تاریخی شهر باستانی سامشویلده (Samshvilde)، بهانهای شد تا همراه با بازتاب این خبر، پیشنهاد بسترسازی برای ایجاد و توسعه همکاریهای باستانشناسی دانشگاه نیشابور با دانشگاه گرجستان را که هر دو از دانشگاههای فعال در فعالیتهای باستانشناسی میباشند را مطرح نماییم. گفتنی است شهر باستانی سامشویلده، در فاصله ۷۵ کیلومتر جنوب شرقی شهر تفلیس (پایتخت گرجستان) واقعشدهاست. مطالعات شهر باستانی سامشویلده برای تاریخ گرجستان، منطقه قفقاز و ایران، اهمیت ویژه دارد. نام این شهر در منابع تاریخی گرجی، ارمنی، یونانی و لاتینی رومی بارها در ارتباط با تاریخ ایران ذکر میشود.
در منابع قدیمی گرجی آمدهاست که در سده پنجم و ششم میلادی در سامشویلده اقامتگاه «مرزبان»، یعنی فرماندار نظامی ساسانی و پادگان بسیار قوی ایرانی بود. دانشگاه گرجستان از سال ۲۰۱۱ میلادی کاوشهای دائمی باستانشناسی سامشویلده را انجام میدهد که نتایج قابلتوجهی نیز به دست آمدهاست. از این جمله، کشف ظرف زیبای لعابدار به سبک مکتب نیشابور است که اصالت آن به شهر نیشابور (مهمترین مرکز سفالگری سده ۱۱م/سده ۵ هجری قمری) بر میگردد. نگاه به این پیشینه که نیشابور نیز یکی از شهرهای مهم دوره ساسانی بوده که مرزبان آن «کنارنگ» نام داشتهاست؛ چنین به نظر میرسد که افزون بر صورت بستن همکاریهای باستانشناسی میان گروههای باستانشناسی دانشگاه نیشابور و دانشگاه گرجستان، پیوند نمادین خواهرخواندگی میان محوطه باستانی شهر کهن نیشابور (بویژه کهندژ ساسانی) با محوطه باستانی شهر سامشویلده تفلیس، اقدامی اثربخش در راستای معرفی بیشتر این دو محوطه بزرگ و مهم باستانشناسی در سطح بینالمللی، با هدف توسعه گردشگری و همچنین تعمیق مناسبات فرهنگی و تاریخی میان ایران و گرجستان باشد. گفتنی است که دانشگاه گرجستان، هماکنون با دانشگاه پیام نور ایران، همکاریهایی دارند. /یار خراسانی - نیشابور، سرزمین بینالود/
«نقشه راه پیشنهادی اصفهان - مشهد از طریق محور اصفهان - نایین - خور - بردسکن - نیشابور - مشهد به طول حدود 900 کیلومتر نزدیکترین راه این مسیر میباشد که نسبت به مسیر 1200 کیلومتری فعلی، حدود 300 کیلومتر نزدیکتر بوده و از نظر حفظ سرمایه ملی یعنی وقت و سوخت بسیار به صرفه است و دو قطب بزرگ صنعتی و جمعیتی کشور یعنی اصفهان و مشهد را بسیار به هم نزدیک میکند.» (منبع: وبنوشت جغرافیای شهرستان نیشابور) در این مسیر پیشنهادی؛ شهر مشهد از طریق رشتهکوه بینالود (به واسطه یکی از دو مسیر پیشنهادی «طرقبه - درود» یا «شاندیز - خرو») به مسافتی در حدود 90 کیلومتر، به شهر نیشابور میرسد (البته میتوان از مسیر 120 کیلومتری موجود نیز استفاده کرد)- ادامه مسیر با مسافتی در حدود 190 کیلومتر با عبور از منطقه میان جلگه (دقیقا در مسیر روستای کفکی به روستای فدیشه و دهستان غزالی) و منطقه ششتمد (در مسیر روستاهای سنگرد و شهرسوخته و ...) به روستای درونه در 52 کیلومتری غرب شهرستان بردسکن (مسیر جایگزین: جاده نیشابور – کاشمر - بردسکن) رسیده؛ و سپس با ایجاد جادهای به مسافت حدود 240 تا 260 کیلومتر به شهر خور در شمال شرقی استان اصفهان میپیوندد (که در حال حاضر مسیر کنونی دسترسی درونه بردسکن به خور، از طریق طبس میباشد که مسافت 402 کیلومتری را پشت سر میگذارد). سپس از شهر خور (مرکز شهرستان خور و بیابانک) با ادامه مسیر در جهت شرق و متمایل به جنوبی، با گذر از چوپانان، انارک و نائین، سرانجام، شهر اصفهان در دسترس قرار میگیرد. این مسیر پیشنهادی میتواند ضمن کوتاه شدن مسیر مشهد به اصفهان و بلعکس. سبب محرومیت زدایی و رونق مناطق محروم واقع در مسیر گردد// نیشابور، سرزمین بینالود - http://binalud.blogsky.com/1396/08/06/post-242
هانسبرگر، در کتاب «ناصرخسرو و لعل بدخشان»؛ نیشابور را در زمره «جهانشهرهایی» معرفی میکند «که امتزاجی موفقیتآمیز از مردم، با قومیّتها و دینهای مختلف، در آنها پدید آمده بود.» کتاب «تاریخ نیشابور» نیز روشنگر همین معناست چنانکه در میان باشندگان و مقیمان نیشابور؛ نام دانشورزان چندانی آمده است که منسوب به نقاط مختلف جهان متمدن آن روزگار میباشند از اندلس (اسپانیا) و طرسوس و قیروان و دمشق و رقه و بغداد و ... در غرب عالم گرفته تا خوارزم و چاچ و کش و ترمذ و فاریاب و بخارا و بلخ و ... در شرق. در تواریخ دیگر نیز ابعادی دیگر از گستردگی و تنوع قومی، دینی و فرهنگی این فرهنگشهر خراسان، هویداست. نیشابور، نه جایگاه و پایگاه یک تیره و قوم و نژاد خاص، که سرزمین تعامل و تطور باورها و اندیشههاست. فریدون جنیدی در مقاله «پایتخت فرهنگی»، این ویژگی را با عبارت «نیشابور؛ شهر مردم» توصیف مینماید. همانا، در تبیین این رویه از هویت تاریخی و فرهنگی پایدار نیشابور، تعبیری، گستردهتر و گویا تر از همین «شهر مردم» نمیتوان یافت. هر چند هجمه جانکاه تاتار، حیات پویای اجتماعی و فرهنگی نیشابور را تا چند سده، دچار نقصان و کمرونقی مینماید اما نیشابور مهربان با مردمان جهان، همواره پذیرای مهربان همه مردمان از جایجای ایران بوده و هست. در این نوشتار با بهره از کتاب ارجمند «گیلتات» نوشته و منتشر شده به دست و کوشش فرهیختگان خطه سرسبز گیلان؛ اصالتی دیرین از اهالی ایران برین را باز نشان خواهیم گرفت که حلقه پیوند نیشابور خراسان و رودبار گیلان میباشند.
ادامه مطلب ...توضیح تصویر: در نقاشی دیواری کاخ سبزپوشان، واقع در نیشابور سوارکاری ملبّس به خفتانی سفت و آراسته، با آستینهای تنگ و شلواری مزیّن (یا ساق پیچهایی که پاشنهها را پوشانیده) همراه با چکمه ای بلند و نوک تیز به چشم میخورد. در بالای آستینهای خفتان، نوارهای «طراز» (سوزن دوزی شده) از خط شبه کوفی که مقوله رایج لباس در اوایل دورهٔ اسلامی است، وجود دارد. این سوارکار دارای کمربندی است با سه آویز که دو شمشیر از آن آویزان است، به طوری که به یک سو منحرف شدهاست.
در سال ۲۸۹ هجری، سرزمین خراسان و پایتختش، نیشابور، به تصرف سلاطین سامانی درآمد و ضمیمه ماورالنهر گردید. نیشابور در زمان سامانیان سپهسالارنشین و امیرنشین خراسان بود و چون خود دروازه رخدادهای فرهنگی بود، الگوی شهری هم چون بخارا شد. در حقیقت نیشابور در آن دوران دروازه و راه گذر بسیاری از هنجارهای فرهنگی جهان اسلام بود. در این دوران، نیشابور در کنار بخارا و سمرقند از مراکز فرهنگی و هنری عمده سامانی بهشمار میآمد و نام و برند این شهر بویژه در هنرهای سفالگری و نقاشی (نگارگری) ایران دوره سامانی بسیار شاخص میباشد. نگارگری در این روزگار، در کنار دیوارنگاری، به گونهٔ کتابآرایی هم به زندگی خود ادامه داد و هنرمندان این روزگار علاقهٔ ویژهای به آذین کتابها نشان دادند. گفته میشود که یکی از بزرگان سامانی، نگارگران چینی را مأمور کرد تا نوشتار منظوم کلیله و دمنه را مصور کند؛ ولی با ارزشترین آثار نگارهای یافت شده در این روزگار، در پیوند با دیوارنگارههای پیرامون نیشابور و سفالینههای منقوش این شهر است.
ادامه مطلب ...