ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
بزرگداشت رهبر نیشابوری قیام سربداران
در شامگاه چهارشنبه 30 مرداد 1398، آیین بزرگداشت مجاهد شهید شیخ حسن جوری، در زادگاهش در حومه جنوب شرقی شهر نیشابور برگزار شد. روستای جوری، زادگاه رهبری فکری و معنوی جنبش سربداران خراسان، در ابتدای جاده نیشابور به کدکن و تربت حیدریه، در حدود سه کیلومتری جنوب شرقی میدان فضل (پروفسور حسین صادقی) شهر نیشابور واقع شده است. منطقهای که این روستا در آن قرار گرفته بخشی از محوطه بزرگ باستانی شهر نیشابور کهن، یکی از بزرگترین محوطههای باستانی ایران، را تشکیل میدهد؛ به همین خاطر در نزدیکی این روستا و بویژه در جبهه شمالی و شرقی، شمار قابل توجهی از محوطهها و بناهای تاریخی و آرامگاههای شخصیتهای بزرگ فرهنگی نیشابور در دسترس است. در نگاهی به محوطهها و اماکن تاریخی و فرهنگی این ناحیه، میتوان موقعیت و شرایط زادبومی را که رهبر سربداران از دوران طفولیت تا جوانی در در دامان آن پرورش یافته را تصور کرد؛ سرزمینی که قرنها گرانیگاه و پشتوانه تاریخ و فرهنگ خراسان بوده است و امروز با اندکی تغییر مکان به سمت شمال غربی؛ شهر نیشابور معاصر، شهر فرهنگی و قطب ادب و هنر خراسان معاصر است.
مشهد، نیشابور و نقش خراسان در ایران آینده!
پیشنهاد به اندیشمندان و نخبگان نیشابوری و مشهدی
مشهد و نیشابور: بیش از دو همسایه
مشهد؛ مشهدالرضا (ع)؛ حریم حرم هشتمین پیشوای شیعیان جهان؛ پایتخت معنوی ایران؛ دومین کلانشهر کشور پس از تهران؛ و مرکز عمده اداری، سیاسی خراسان ایران از دوران تیموری (حدود قرن دهم) تا امروز؛ و قطب بلامنازع سیاسی– اقتصادی منطقه شرق کشور.
نیشابور؛ با پیشینه فرهنگی پرآوازه در سطح جهانی؛ یکی از کانونهای عمده تاریخ علم و فرهنگ جهان اسلام؛ یک از سه ضلع مثلث فرهنگ و ادب ایرانی (نیشابور، اصفهان و شیراز)؛ مرکز قدیم و ستون هویت تاریخی و فرهنگی خراسان ایران؛ و شهر فرهنگی خراسان امروز.
نیشابور و مشهد؛ جدا از اینکه همسایهاند؛ جدا از پیشینه تاریخی و ویژگیها و همبستگیهای فرهنگی، اجتماعی و اقلیمی مشترک بسیار دارند؛ و جدا از اینکه در منطقه شمال شرق کشور، منافع مشترک فراوانی دارند؛ و با نظر به اینکه تعاملات و مناسبات اجتماعی و فرهنگی امروز خراسان بیانگر این است که مشهدیان و نیشابوریان از همسازترین و همگراترین باشندگان خراسانند؛ اما یک چیز، این دو شهر را بیش از هر چیز، به هم پیوسته و همبسته میدارد و آن «نقشی است که باید خراسان در ایران آینده ایفا نماید.»
خراسان و ایران: از اکنون تا آفرینش آینده
خراسان، پایگاه زبان فارسی؛ خراسان، تکیه گاه استقلال ایران و هویت ایرانی؛ خراسان، پشتوانه و نماد دین و آیین و مذهب ایرانیان؛ و خراسان، فخر ایران در جهان اسلام و حلقه پیوند ایران با حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی در حوزه سرزمینهای شرق ایران و آسیای مرکزی است. اینها که برشمردیم: پیشداشتهها و میراث خراسان، در عرصه ایران عزیز است. خراسان به پشتوانه همین پیشداشتهها، یکی توانگرترین و بارورترین پارههای ایران است که با نگاه به پیشینههای گذشته و توانمندیهای امروز، رسالتی ویژه در درانداختن طرحی درخور در آینده ایران، از آن انتظار میرود؛ البته اگر بخواهیم و انتظار داشته باشیم که نام و نقش خراسان و خراسانی، در آینده ایران و در برومندسازی هویت ایرانی در عرصه بینالمللی، درخور و قابل شمار باشد! اگر بخواهیم ...
ادامه مطلب ...
دو چیز غمِ سفر ز مرد کُند آزاد
علی الصباح نیشابور و خفتنِ بغداد
علامه علیاکبر دهخدا در کتاب گرانسنگ «لغتنامه» در این مایه، نوشته است: «علی الصباح نشابور و خفتن بغداد؛ صبح نیشابور و شام بغداد، مفرّح و نشاطانگیز است. و در «لطافتِ هوا» مَثَل بوده است:
صبح نیشابور اگر جانپرور است
شام دجله نیز با وی همبر است»
و استاد زندهیاد محمدحسن فرحبخشیان، این همبری را از نگاه دیگری، به رشته سخن درآورده است:
مکن ترک وطن، ژولیده بهر «خفتن بغداد»
که آن حال و هوا را «صبح نیشابور» هم دارد
نیشابور و بغداد؛ این دو کهنشهر افسانهای غرب آسیا که «لطافتِ هوا»یِ دلانگیزشان، آوازهای جهانگیر یافته، بیش از این، نامشان در کنار و همبر و دوشادوش یکدیگر آمده است؛ چرا که یکی، گرانیگاه هویت تاریخی و فرهنگی خراسان است و دیگری، پایگاه تحولات تاریخی و فرهنگی عراق عرب. باری، در گستره جغرافیایی-تاریخی دانش و فرهنگ مسلمانان، چند نقطه یا منطقه است که نامی پرآوازه دارند: مصر، بغداد، نیشابور، ماوراءالنهر و حجاز؛ که اینها پرچمداران، علوم و فرهنگ اسلامی بودهاند. در شماری از نوشتارها، نیشابور را رقیب ایرانی «قاهره» (مرکز فرهنگی سرزمین مصر) و بغداد (پایگاه فرهنگی عراق عرب) دانستهاند. گمانی نیست که پیشنیاز این رقابت و هماوردی، بیش از هر چیز؛ داشتن ارتباطات، تعاملات و پیوندهای فرهنگی و اجتماعی همواره و پایدار بوده است. در این نوشتار، نگاهی کوتاهوار بر پیوندهای نیشابور و بغداد خواهیم داشت؛ باشد که با بررسیها و پژوهشهای آینده، چهرهای بسیار روشنتر از پیوندهای ژرف این دو فرهنگشهر تاریخی با ابعاد تاثیر بینالمللی، که دارای پیشینه بیش از یک هزاره میباشد، در پیش روی قرار گیرد.
ادامه مطلب ...انتشار خبر کشف سفالینه مرتبط با مکتب سفالگری نیشابور در محوطه تاریخی شهر باستانی سامشویلده (Samshvilde)، بهانهای شد تا همراه با بازتاب این خبر، پیشنهاد بسترسازی برای ایجاد و توسعه همکاریهای باستانشناسی دانشگاه نیشابور با دانشگاه گرجستان را که هر دو از دانشگاههای فعال در فعالیتهای باستانشناسی میباشند را مطرح نماییم. گفتنی است شهر باستانی سامشویلده، در فاصله ۷۵ کیلومتر جنوب شرقی شهر تفلیس (پایتخت گرجستان) واقعشدهاست. مطالعات شهر باستانی سامشویلده برای تاریخ گرجستان، منطقه قفقاز و ایران، اهمیت ویژه دارد. نام این شهر در منابع تاریخی گرجی، ارمنی، یونانی و لاتینی رومی بارها در ارتباط با تاریخ ایران ذکر میشود.
در منابع قدیمی گرجی آمدهاست که در سده پنجم و ششم میلادی در سامشویلده اقامتگاه «مرزبان»، یعنی فرماندار نظامی ساسانی و پادگان بسیار قوی ایرانی بود. دانشگاه گرجستان از سال ۲۰۱۱ میلادی کاوشهای دائمی باستانشناسی سامشویلده را انجام میدهد که نتایج قابلتوجهی نیز به دست آمدهاست. از این جمله، کشف ظرف زیبای لعابدار به سبک مکتب نیشابور است که اصالت آن به شهر نیشابور (مهمترین مرکز سفالگری سده ۱۱م/سده ۵ هجری قمری) بر میگردد. نگاه به این پیشینه که نیشابور نیز یکی از شهرهای مهم دوره ساسانی بوده که مرزبان آن «کنارنگ» نام داشتهاست؛ چنین به نظر میرسد که افزون بر صورت بستن همکاریهای باستانشناسی میان گروههای باستانشناسی دانشگاه نیشابور و دانشگاه گرجستان، پیوند نمادین خواهرخواندگی میان محوطه باستانی شهر کهن نیشابور (بویژه کهندژ ساسانی) با محوطه باستانی شهر سامشویلده تفلیس، اقدامی اثربخش در راستای معرفی بیشتر این دو محوطه بزرگ و مهم باستانشناسی در سطح بینالمللی، با هدف توسعه گردشگری و همچنین تعمیق مناسبات فرهنگی و تاریخی میان ایران و گرجستان باشد. گفتنی است که دانشگاه گرجستان، هماکنون با دانشگاه پیام نور ایران، همکاریهایی دارند. /یار خراسانی - نیشابور، سرزمین بینالود/
هانسبرگر، در کتاب «ناصرخسرو و لعل بدخشان»؛ نیشابور را در زمره «جهانشهرهایی» معرفی میکند «که امتزاجی موفقیتآمیز از مردم، با قومیّتها و دینهای مختلف، در آنها پدید آمده بود.» کتاب «تاریخ نیشابور» نیز روشنگر همین معناست چنانکه در میان باشندگان و مقیمان نیشابور؛ نام دانشورزان چندانی آمده است که منسوب به نقاط مختلف جهان متمدن آن روزگار میباشند از اندلس (اسپانیا) و طرسوس و قیروان و دمشق و رقه و بغداد و ... در غرب عالم گرفته تا خوارزم و چاچ و کش و ترمذ و فاریاب و بخارا و بلخ و ... در شرق. در تواریخ دیگر نیز ابعادی دیگر از گستردگی و تنوع قومی، دینی و فرهنگی این فرهنگشهر خراسان، هویداست. نیشابور، نه جایگاه و پایگاه یک تیره و قوم و نژاد خاص، که سرزمین تعامل و تطور باورها و اندیشههاست. فریدون جنیدی در مقاله «پایتخت فرهنگی»، این ویژگی را با عبارت «نیشابور؛ شهر مردم» توصیف مینماید. همانا، در تبیین این رویه از هویت تاریخی و فرهنگی پایدار نیشابور، تعبیری، گستردهتر و گویا تر از همین «شهر مردم» نمیتوان یافت. هر چند هجمه جانکاه تاتار، حیات پویای اجتماعی و فرهنگی نیشابور را تا چند سده، دچار نقصان و کمرونقی مینماید اما نیشابور مهربان با مردمان جهان، همواره پذیرای مهربان همه مردمان از جایجای ایران بوده و هست. در این نوشتار با بهره از کتاب ارجمند «گیلتات» نوشته و منتشر شده به دست و کوشش فرهیختگان خطه سرسبز گیلان؛ اصالتی دیرین از اهالی ایران برین را باز نشان خواهیم گرفت که حلقه پیوند نیشابور خراسان و رودبار گیلان میباشند.
ادامه مطلب ...