ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
چهره جهانی حکیم نیشابور:
حکیم عمر خیام نیشابوری، از شخصیتهای یگانه تاریخ فرهنگی ایران و سخنسرایان زبان پارسی است. حکیم نیشابور، با ریختن اندیشه خود در «رباعی» -از کوتاهترین قالبهای شعر فارسی-، با زبان و بیانی موجز و مختصر، چنان محبوبیت، تاثیرگذاری و آوازهای در میان جهانیان، یافته که سخن هیچ یک از نامداران چامهسرایان پارسی، از جمله مولوی و فردوسی و حافظ و عطار و سعدی، این ژرفای نفوذ و گستره فراگیری را نیافته است. خیام، سرشناسترین شاعر ایرانی در میان مردمان سرتاسر دنیاست، چنانکه استاد مجتبی مینوی نیز میگوید: «خیام، تنها متفکر ایرانی است که زنده و پاینده بودن نام و گفته او، در میان تمام دنیا مسلم است»(1) به گونهای که، هرساله در دانشگاهها و مراکز فرهنگی سراسر جهان و به ویژه در قلمرو اروپا، آیینهای گوناگونانی، برای بزرگداشت خیام برگزار میشود. همچنین، نامگذاری مکانهایی در کشورهای مختلف به نام خیام، و نامگذاری یک سیارک در منظومه شمسی، توسط «ناسا»، نشاندهنده شهرت جهانی، شاعر رباعیسرای ایران است. بسیاری از شعرهای خیام، به مرور زمان، به ضربالمثل تبدیل شدهاند. محبوبیت شعرهای خیام در جای جای جهان، به اندازهای است که افرادی مثل آبراهام لینکلن و ولادیمیر پوتین از خواندن رباعیات خیام، سخن گفتهاند.(2)
ادامه مطلب ...
در سرتاسر جهان، میتوان نشان از کهنشهرهایی گرفت که کانون و نمود و نماد تمدناند، شهرهایی که نام و نشان آنها، فراتر از حوزه جغرافیایی و سرزمینی خود، شناسا و پدیدار است. حوزه تمدنی ایران، با پیشینه گرانسنگ خود، از این شهرها کم ندارد؛ کهنشهرهای «نیشابور» و «اصفهان»، دو تن از این دست شهرگان ایرانشهرند؛ شهرهایی که در درازنای تاریخ خود، دستی بر تحولات تاریخی و فرهنگی سرزمین مادری داشته و از پایگاههای نامدار تاریخ علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار میآیند. ما در این نوشتار، همراه با گذری کوتاهوار، بر پیشینه تاریخی و فرهنگی ابرشهر و اسپادانا، به همگونگیها و پیوندهای این دو کهنشهرگان ایرانزمین خواهیم پرداخت؛ دو نماد فرهنگی و طبیعی پیوندگر نشابور و صفاهان را معرفی خواهیم کرد؛ و در فرجام سخن، پیشنهادهایی برای همگرایی و همکاری این دو فرهنگشهر ایرانی، ارایه خواهیم نمود.
کتابها، رسالات و منابع تاریخی، عنوانهای پُرشماری برای نیشابور، ثبت کردهاند که هر یک، به یکی از ویژگیهای این شهر و یا زمینهای از ابعاد باشندگی و بالندگی این دیار، اشاره مینمایند؛ «دارالاماره» و «دارالمُلک» (موقعیت سیاسی و اداری)، «دهلیز مشرق» (موقعیت ژئوپلیتیک و ارتباطی)، «تجارتخانه خاور و باختر»، «خزانه مشرق» (موقعیت تجاری و باراندازگاهی)، «دارالعلم»، «معدن فضلا و منبع علما» (موقعیت علمی)، «چشم خراسان»، «امالبلاد»، «ایرانشهر» (موقعیت منطقهای)، «کلانشهر مشرقزمین»، «جهانشهر»، «شادجهان»امالبلاد المسلمین (موقعیت بینالمللی) و ... این لقبها، نشاننامهای پویایی، پایندگی و پویندگی نیشابور در درازنای تاریخ است و هر کدام، رویهای از نماهای فرهنگی و تمدنی این کهنشهر ایرانی را نمودار میسازد.
حضور پیوسته و ژرف در بستر تاریخ ایران اسلامی، مادرشهر خراسان را در ردیف فرهنگشهرهای شاخص ایران، از دیدگاه دربرگیرندگی و پدیدآرندگی عناصر «هویت ملی ایرانی»، قرار داده است. صاحبنظران و کارشناسان، بنیاد هویت ملی ایران را دربرگیرنده عناصر و مولفههایی همچون «تاریخ ایران»، «سرزمین و جغرافیا»، «میراث سیاسی و نهاد دولت»، «میراث فرهنگی»، «جامعه و مردم»، «دین و مذهب» دانستهاند. ما در این نوشتار، به یادکرد مختصری از ارجمندیها و نقشآفرینی نیشابور در «بنیان هویت ملی ایران»، با نگاه به عناصر یادشده، خواهیم پرداخت و بر این باوریم همانگونه که «مادرشهر خراسان»، با عنوان «نماد فرهنگ و تاریخ ایران» شناخته میشود میتواند به عنوان یکی از شهرهای توانمند و پُرمایه کشورمان، در زمینه تقویت روزافزون همبستگی ملی و همچنین یک موجودیت بالفعل، واقعی و در عین حال پربار و نمادین در تحکیم نظام ارزشی ایرانی-اسلامی کشورمان، نقشآفرینی نماید.