ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
علاءالدین ابومظفر عطاملک جوینی (623-681 هـ.ق)، ملقب به «صاحب دیوان»، تاریخنگار و ادیب قرن هفتم هجری قمری است. وى از خاندان بزرگ صاحب دیوانان جوینى است که در قرن پنجم و ششم و هفتم، همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. عطاملک، از جوانى، وارد کارهاى دیوانى شد و به خدمت امیر ارغوان آقا، حکمران خراسان، پیوست، و دو بار به همراه وى به مغولستان سفر کرد و در اىن سفرها به احوال ایلخانان، آشنایى پیدا کرد. در 654ق که هولاکوخان مغول به خراسان آمد، عطاملک به او پیوست و در جنگهاى وى با اسماعیلیان الموت و با خلیفهى عباس در بغداد همراه او بود. او، پس از از چندى، از جانب هولاکو، به حکومت عراق عرب منصوب شد و حدود بیست سال در این مقام بود. پس از مرگ هولاکو به سعایت مجدالملک یزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران یا مغان درگذشت و پیکر او را به تبریز آوردند و در آنجا به خاک سپردند.
نیشابور، چشم خراسان:
خراسان را مهد فرهنگ ایرانی و پرورشگاه دانشمندان بزرگ جهان اسلام دانستهاند و نامهای نامورانی همچون خیام، مولانا، ابن سینا، فردوسی، خوارزمی، عطار، ابوسعید ابوالخیر، سنایی، بوزجانی و ... گواهی بر این مدعاست. خراسان بزرگ فرهنگی، سرزمینی است که به تعبیری، گستره آن: از شرق، به مرزهای چین و از غرب، به سرزمین کومش میرسد. این خراسان بزرگ را، به نام چهار شهر عمده آن، چهار بخش یا چهار ربع دانسته و آن چهار، عبارتند از: «نیشابور»، «مرو»، «هرات» و «بلخ». آنچه امروز، از خراسان بزرگ در مرزهای جغرافیای-سیاسی ایران معاصر، پایدار است، همان «ربع نیشابور» یا خراسان غربی است که به تقریب، سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی کنونی و همچنین پارهای از نقاط پیرامونی را در بر میگیرد. با نگاهی به نوشتههای جغرافیدانان و مورّخان قدیم، چنانکه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، نگاشته است: این ربع نیشابور، سرزمینی است که «در جنوب، از حدود کاشمر امروز، شروع میشود تا دامنههای کوههای هزار مسجد در شمال، در حدود خبوشان (قوچان کنونی) میگسترد و از مشرق، در حدود تون (فردوس کنونی) و گناباد و طبس، تا مرز گرگان را در غرب فرا میگیرد.» از این روی، «تقریبا همه خراسانیان کنونی، نیشابوریاند» و شهر نیشابور، که بخش غربی خراسان فرهنگی، بدان منسوب است، دارای چهره و جایگاه علمی و فرهنگی، برجستهای است چنانکه در نوشتارها و گفتارهای صاحبنظران، او را «امالبلاد»، «دارالعلم»، «معدن فضلا و منبع علما»، «کلانشهر مشرقزمین»، «چشم خراسان» و چون اینها، لقب دادهاند.
این نوشتار، اشارهای است به هنر و صنعت سفالگری ایران با آوازهای جهانی که در شهری کهن در شرق کشورمان، تبلور یافته است. این دیار دیرینه، از جایگاه درخشانی در تاریخ و فرهنگ خراسان، تمدن ایرانی و جهان اسلام، برخوردار است. این شهر، در دوران پیش از اسلام، «ابرشهر» یا «اپرشهر» نامیده میشده که پیوندی ویژه با اپرنها که تیرهای از پارتیان بودند، دارد. در متن پهلوی «نامه شهرستانهای ایران»، شرح بنیان نیشابور، به دست شاپور اردشیران، از خاندان ساسانیان آمده است. در این دورانها، آذر برزین مهر، که یکی از سه آتشکده اصلی ایران بود، در ناحیه ریوند نیشابور (ابرشهر)، قرار داشته است. ایرانشهر خراسان، در پی کارنامه فرهنگی شایان گذشته، با طلوع اسلام در سرزمین ایران، توانی فزاینده یافت و یکی از پایگاههای اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی گردید؛ چونانکه در کتابهای تاریخ تمدن اسلامی، نام و جایگاه فرهنگی نشابور را در کنار شهرهایی همچون بغداد و قاهره و دمشق و خوارزم و بخارا و سمرقند و ری و همدان و اصفهان، درمییابیم.
یکی از هنرها و صنعتهایی که در فرهنگشهر خراسان، رونقی فراوان و شکوفایی دوچندان یافت، هنر و صنعت «سفالگری» است؛ نیشابور، یکی از مراکز بزرگ و صاحبسبک هنر و صنعت سفالسازی دوره اسلامی به شمار میآید. پژوهشگران تاریخ هنر و باستانشناسان، هنر برجای مانده در سفالینههای نیشابور، را دنباله روند هنر فلزکاری دوره ساسانی دانستهاند که با تلفیقی از آموزهها و دستاوردهای دوره اسلامی و بکارگیری فن و ظرافت چین و خاور دور، جلوههایی بدیع و شگرف از زیبایی و خلاقیت را پدید آورده است و امروزه، شمار انبوهی از این آثار، که جزئی از شناسنامه تاریخی و فرهنگی این دیار، به شمار میآیند، زینتبخش بسیاری از موزههای ایران و جهان است. پیش از این، در نوشتاری دیگر، به معرفی سفالینههای نیشابور در موزه هنر آسیایی سانفرانسیسکو پرداختیم و در این نوبت، به معرفی یکی دیگر از سفالینههای نیشابور که در موزه آثار باستانی دانشگاه ساسکاچوان کشور کانادا نگهداری میشود، میپردازیم.
خراسان، به خاطر نقش برجسته و بیهمتایی که در تحولات و سامان تاریخ و فرهنگ ایران و جهان اسلام داشته است، یکی از نامدارترین و بالندهترین سرزمینهای حوزه تمدنی ایران، غرب قاره کهن و جهان اسلام به شمار میآید. در سنت جغرافیای تاریخی است که از قدیم، این سرزمین بزرگ را چهار بخش یا «ربع» نمودهاند که این بخشها به نام چهار کرسی خراسان بزرگ که عبارتند از بلخ، مرو، نیشابور و هرات، نامیده میشوند. سرزمین کهن «گویان» یا «کویان» که در سدههای هجری، «جوین» نام گرفته، یکی از ولایتهای عمده و بنیادین ربع غربی خراسان بزرگ است که پیشینه تاریخی دیربنه و چهره فرهنگی بشکوه و برومند دارد. این پشتوانه تاریخی و فرهنگی و دیگر توانمندیهای اقلیمی، سرزمین گویان را به یکی از پایدارترین ولایتهای غرب خراسان (ربع نیشابور) تبدیل نموده است چنانکه از ولایات پُرشمار خراسان غربی که «نیشابور»، «نسا»، «توس»، «جام»، «باخرز»، «زوزن»، «خواف»، «بشت»، «بیهق»، «جاجرم»، «جوین»، «اسفراین»، «ارغیان»، «استوا» و ... در زمره آنهاست؛ «گویان»، یکی از چند ولایتی است که هنوز هم با همان نام کهن، در جغرافیای روزگار ما نیز حضور دارد.
ادامه مطلب ...
نیشابور و جوین، دو دیار کهن از دیارگان حوزه جغرافیای تاریخی خراساناند. جوین، زادگاه و خاستگاه دانشمندان، فقیهان و محدثان بزرگ و نامدار جهان اسلام و نیشابور، کرسی ربع غربی خراسان کهن و یکی از پایگاههای عمده علمی و فرهنگی جهان اسلام و ایران سدههای نخستین و میانه هجری است. این هر دو دیار، دارای پیشینه فرهنگی پُربار و گرانمایهاند و هر یک، نقشی ماندگار و پایدار از هویت تاریخی و فرهنگی خراسان بزرگ و کهن را پدید آوردهاند. پیوستگیها، همبستگیها و دلبستگیهای جغرافیایی و تاریخی، ارجمندترین پیشداشته و میراث فرهنگی دو دیار کهن جوین و نیشابور است که میتواند سرمایهای ارجمند برای توسعه فرهنگی و همکاریهای اقتصادی در آینده باشد. این نوشتار، همراه با بازشناسی چهره تاریخی و فرهنگی جوین کهن، نگاهی به پیوندهای تاریخی و فرهنگی نیشابور و جوین داشته و همچنین «امامالحرمین» را به عنوان یک چهره علمی-فرهنگی مشترک و نماد همگرایی و همیاری این دو دیار کهن، معرفی نموده و سرانجام، به زمینههای پیشنهادی همکاری نیشابور و سرزمین جوین (شهرستانهای جوبن، جغتای و میامی؛ در جغرافیای امروز) پرداخته است.