ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نیشابور، چشم خراسان:
خراسان را مهد فرهنگ ایرانی و پرورشگاه دانشمندان بزرگ جهان اسلام دانستهاند و نامهای نامورانی همچون خیام، مولانا، ابن سینا، فردوسی، خوارزمی، عطار، ابوسعید ابوالخیر، سنایی، بوزجانی و ... گواهی بر این مدعاست. خراسان بزرگ فرهنگی، سرزمینی است که به تعبیری، گستره آن: از شرق، به مرزهای چین و از غرب، به سرزمین کومش میرسد. این خراسان بزرگ را، به نام چهار شهر عمده آن، چهار بخش یا چهار ربع دانسته و آن چهار، عبارتند از: «نیشابور»، «مرو»، «هرات» و «بلخ». آنچه امروز، از خراسان بزرگ در مرزهای جغرافیای-سیاسی ایران معاصر، پایدار است، همان «ربع نیشابور» یا خراسان غربی است که به تقریب، سه استان خراسان شمالی، رضوی و جنوبی کنونی و همچنین پارهای از نقاط پیرامونی را در بر میگیرد. با نگاهی به نوشتههای جغرافیدانان و مورّخان قدیم، چنانکه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، نگاشته است: این ربع نیشابور، سرزمینی است که «در جنوب، از حدود کاشمر امروز، شروع میشود تا دامنههای کوههای هزار مسجد در شمال، در حدود خبوشان (قوچان کنونی) میگسترد و از مشرق، در حدود تون (فردوس کنونی) و گناباد و طبس، تا مرز گرگان را در غرب فرا میگیرد.» از این روی، «تقریبا همه خراسانیان کنونی، نیشابوریاند» و شهر نیشابور، که بخش غربی خراسان فرهنگی، بدان منسوب است، دارای چهره و جایگاه علمی و فرهنگی، برجستهای است چنانکه در نوشتارها و گفتارهای صاحبنظران، او را «امالبلاد»، «دارالعلم»، «معدن فضلا و منبع علما»، «کلانشهر مشرقزمین»، «چشم خراسان» و چون اینها، لقب دادهاند.
بیهقیهای نیشابور:
«بیهق»، یکی از ولایتهای ربع نیشابور خراسان بزرگ فرهنگی است. ابوالحسن بیهقی، که از دانشآموختگان پایگاه علمی نشابور و علمای مشهور سده ششم هجری است، در کتاب خود که به تاریخ و جغرافیای بیهق میپردازد، مینویسد: «قال رسوال الله صلی الله علیه: خیر بلاد خراسان، نیسابور. چون نیشابور بهین بلاد خراسان باشد نواحی آن، بهترین نواحی بود» و در جایی دیگر از همین کتاب «تاریخ بیهق» درباره «اشتقاق لفظ بیهق» مینگارد: «قول آن است که این، بیهه است- بزبان پارسی اصلی بیهین بود- یعنی که این ناحیت، بهترین نواحی نیشابور است.» از ولایت بیهق، بسی بزرگان نامدار برخاسته و بر سرای دانشورزی و ادبپروری، طرحی درانداخته و چراغی برافروختهاند. فقط، در کتاب تاریخ نیشابور ابوعبدالله حاکم نیشابوری که در قرن چهارم هجری میزیسته است نام بیش از پانزده تن از علمای این ولایت ثبت، است که در کنار دانشمندان و دانشورزان دیگر نقاط جهان متمدن آن روزگار «از اندلس تا مرز چین، به نیشابور آمدهاند و درین شهر، تحصیل و تدریس یا اقامت داشتهاند.» ابوالحسن علی بن زید بیهقی (معروف به ابن فندق) و ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (مشهور به بیهقی دبیر)، دو تن از نامدارترین سرشناسان ولایت بیهق هستند که دانشآموخته پایگاه علمی نیشابورند و در جایگاه سرآمدان پیوندهای فرهنگی نیشابور و بیهق، در شمار میآیند. در ادامه، به معرفی اجمالی از استاد ابوالفضل بیهقی دبیر میپردازیم:
استاد ابوالفضل بیهقی:
ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، مشهور به «دبیر»، در حارثآباد از قرای ولایت بیهق ربع نیشابور خراسان، در سال 385 هـ.ق به دنیا آمد. او آموزشهای ابتدایی را در «بیهق» و تحصیلات تکمیلی را در «نیشابور» گذرانید. سپس به سبب علاقه فراوان به نویسندگی، به دربار غزنویان راه یافته و دستیار خواجه ابونصر مشکان (صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی) گردید. بونصر، بیهقی را محرم و یار نزدیک خود دانسته، چنانکه اسرار و اخبار دستگاه غزنوی را با او در میان میگذاشت و این موضوع، سرمایه ارزشمندی برای بیهقی، در زمینه نگارش کتاب تاریخش شد. بیهقی، زمان حکومت مسعود، دبیر دیوان رسالت و زیر دست ابوسهل زوزنی کار میکرد و در زمان سلطنت عزالدوله، عبدالرشید غزنوی در 440، رسما ریاست دیوان رسالت را بر عهده گرفت و چندی بعد نیز به سبب دستهبندیها و سخنچینان درباری، عزل و زندانی شد. بیهقی که خود را نزدیک به روزگار بازنشستگی و دوران پیری میدید، با بهرهگیری از پیشداشته یاداشتها و مشاهداتش دست به تالیف کتاب تاریخ خود زد. کتاب ارزشمند «تاریخ بیهقی» که با نامهای دیگری نظیر «تاریخ مسعودی»، «تاریخ آل سبکتکین» و «جامع التواریخ» و «تاریخ آل ناصر» نیز معروف است از مهمترین نمونههای نثر فارسی، و یکی از منابع معتبر تاریخ ایران در دوره غزنوی است. یکی از بخشهای بسیار گیرای «تاریخ بیهقی»، داستان «حسنک وزیر» است که به سرگذشت امیر حسن بن محمد میکال نیشابوری، وزیر نامدار دوره غزنویان- میپردازد.
تاریخ بیهقی و نیشابور:
به درستی گفتهاند که «تاریخ بیهقی»، آیینه روزگار غزنویان و بخشهای شرقی ایران آن روزگاران است. در این کتاب ارجمند، اطلاعات سودمندی درباره نیشابور آن روزگار آمده است که میتواند برای بازسازی بخشی از هویت تاریخی-فرهنگی و عناصر معماری و ساختی شهر نیشابور امروز، با تکیه بر متون تاریخی (به ویژه در دوره غزنویان) مورد بهرهبرداری ویژهکاران معماری و شهرسازی و هنر قرار گیرد. به عنوان نمونه؛ دکتر مهرداد قیومی بیدهندی، در مقالهای که در شماره 46 دوفصلنامه صّفه با «باغهای خراسان در تاریخ بیهقی» منتشر شده، اطلاعاتی سودمند، درباره شش باغ معروف نیشابور (باغ شادیاخ، باغ خزانی، باغ برغشی، باغ عمرو لیث، باغ بونصر مشکان، باغ خرمک)، با تکیه بر نوشتههای بیهقی و ناصرخسرو قبادیانی ارائه داده است. گمانی نیست که متون تاریخی و ادبی بازمانده از دوران گذشته، مهمترین و بنیادیترین مصالح را برای بازنمایی پیشینه تاریخی کهنشهر خاوران و ابرشهر خراسان، در ساخت و توسعه شهری و نمادسازی شهر امروز نیشابور، در اختیار ما قرار میدهد. آیا داستان حسنک وزیر (نیشابوری)، نمیتواند الهامبخش یکی از المانهای شهری نیشابور باشد؟ آیا توصیفهایی که از باغهای نشابور در تاریخ بیهقی و دیگر منابع آمده است نمیتواند ایدهسازی طراحی بوستان (پارک)ها مبتنی بر پیشداشتههای تاریخی نیشابور باشد؟
پیشنهاد: توسعه هویتمند نیشابور امروز
شاید پرسش ناب و بنیادین ما باید این باشد که: تا چه اندازه، بر روی بهرهبرداری از دادههای متون گذشته مرتبط با نیشابور (که خوشبختانه، کمیت و کیفیت آنها کم نیست)، برای هویتسازی و نمادسازی در شهر امروز نیشابور کار کردهایم؟ اگر مهمترین هدف نیشابورشناسی، بکار بردن یافتههای آن برای پیادهسازی در کالبد شهری و جان هویت فرهنگی و اجتماعی نیشابور امروز نباشد، آیا چیز مهمی را از کف ندادهایم؟ اینجاست که با خود میاندیشم شایسته است به شهردار محترم و اعضای فرهیخته و دلسوز شورای شهرمان پیشنهاد نمایم: چه خوب است نهادی تخصصی در سازمان شهرداری شهرمان داشته باشیم که عناصر هویتی را از دل تاریخ نیشابور استخراج نماید و با طرحها و مصالح امروزی درآمیزد و در ساخت و فضای شهری نیشابور امروز، اجرایی نماید. این عناصر هویتی، از لابلای کتابها و دستنوشتههای کهن، گنجینههای موزههای سرتاسر جهان و مستندات و گزاشات باستانشناسی نیشابور برگرفته میشوند تا ایدهها و طرحهایی شوند برای توسعه هویتمند نیشابور. بیگمان، پیشینهها و داشتههای تاریخی و فرهنگی، یکی از بزرگترین سرمایههای نیشابور است، برای بهرهبرداری هدفمند و مدبرانه از این سرمایهها برنامه کوتاهمدت، میانمدت و چشمانداز ما چیست؟
طرحی از آیینه و خورشید دارم پیش رو
آفتـاب صبـــح نیشابور، میخــواند مــرا
«یار خراسانی»