ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نیشابور و جوین، دو دیار کهن از دیارگان حوزه جغرافیای تاریخی خراساناند. جوین، زادگاه و خاستگاه دانشمندان، فقیهان و محدثان بزرگ و نامدار جهان اسلام و نیشابور، کرسی ربع غربی خراسان کهن و یکی از پایگاههای عمده علمی و فرهنگی جهان اسلام و ایران سدههای نخستین و میانه هجری است. این هر دو دیار، دارای پیشینه فرهنگی پُربار و گرانمایهاند و هر یک، نقشی ماندگار و پایدار از هویت تاریخی و فرهنگی خراسان بزرگ و کهن را پدید آوردهاند. پیوستگیها، همبستگیها و دلبستگیهای جغرافیایی و تاریخی، ارجمندترین پیشداشته و میراث فرهنگی دو دیار کهن جوین و نیشابور است که میتواند سرمایهای ارجمند برای توسعه فرهنگی و همکاریهای اقتصادی در آینده باشد. این نوشتار، همراه با بازشناسی چهره تاریخی و فرهنگی جوین کهن، نگاهی به پیوندهای تاریخی و فرهنگی نیشابور و جوین داشته و همچنین «امامالحرمین» را به عنوان یک چهره علمی-فرهنگی مشترک و نماد همگرایی و همیاری این دو دیار کهن، معرفی نموده و سرانجام، به زمینههای پیشنهادی همکاری نیشابور و سرزمین جوین (شهرستانهای جوبن، جغتای و میامی؛ در جغرافیای امروز) پرداخته است.
چهره جهانی حکیم نیشابور:
حکیم عمر خیام نیشابوری، از شخصیتهای یگانه تاریخ فرهنگی ایران و سخنسرایان زبان پارسی است. حکیم نیشابور، با ریختن اندیشه خود در «رباعی» -از کوتاهترین قالبهای شعر فارسی-، با زبان و بیانی موجز و مختصر، چنان محبوبیت، تاثیرگذاری و آوازهای در میان جهانیان، یافته که سخن هیچ یک از نامداران چامهسرایان پارسی، از جمله مولوی و فردوسی و حافظ و عطار و سعدی، این ژرفای نفوذ و گستره فراگیری را نیافته است. خیام، سرشناسترین شاعر ایرانی در میان مردمان سرتاسر دنیاست، چنانکه استاد مجتبی مینوی نیز میگوید: «خیام، تنها متفکر ایرانی است که زنده و پاینده بودن نام و گفته او، در میان تمام دنیا مسلم است»(1) به گونهای که، هرساله در دانشگاهها و مراکز فرهنگی سراسر جهان و به ویژه در قلمرو اروپا، آیینهای گوناگونانی، برای بزرگداشت خیام برگزار میشود. همچنین، نامگذاری مکانهایی در کشورهای مختلف به نام خیام، و نامگذاری یک سیارک در منظومه شمسی، توسط «ناسا»، نشاندهنده شهرت جهانی، شاعر رباعیسرای ایران است. بسیاری از شعرهای خیام، به مرور زمان، به ضربالمثل تبدیل شدهاند. محبوبیت شعرهای خیام در جای جای جهان، به اندازهای است که افرادی مثل آبراهام لینکلن و ولادیمیر پوتین از خواندن رباعیات خیام، سخن گفتهاند.(2)
ادامه مطلب ...
در سرتاسر جهان، میتوان نشان از کهنشهرهایی گرفت که کانون و نمود و نماد تمدناند، شهرهایی که نام و نشان آنها، فراتر از حوزه جغرافیایی و سرزمینی خود، شناسا و پدیدار است. حوزه تمدنی ایران، با پیشینه گرانسنگ خود، از این شهرها کم ندارد؛ کهنشهرهای «نیشابور» و «اصفهان»، دو تن از این دست شهرگان ایرانشهرند؛ شهرهایی که در درازنای تاریخ خود، دستی بر تحولات تاریخی و فرهنگی سرزمین مادری داشته و از پایگاههای نامدار تاریخ علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار میآیند. ما در این نوشتار، همراه با گذری کوتاهوار، بر پیشینه تاریخی و فرهنگی ابرشهر و اسپادانا، به همگونگیها و پیوندهای این دو کهنشهرگان ایرانزمین خواهیم پرداخت؛ دو نماد فرهنگی و طبیعی پیوندگر نشابور و صفاهان را معرفی خواهیم کرد؛ و در فرجام سخن، پیشنهادهایی برای همگرایی و همکاری این دو فرهنگشهر ایرانی، ارایه خواهیم نمود.
کتابها، رسالات و منابع تاریخی، عنوانهای پُرشماری برای نیشابور، ثبت کردهاند که هر یک، به یکی از ویژگیهای این شهر و یا زمینهای از ابعاد باشندگی و بالندگی این دیار، اشاره مینمایند؛ «دارالاماره» و «دارالمُلک» (موقعیت سیاسی و اداری)، «دهلیز مشرق» (موقعیت ژئوپلیتیک و ارتباطی)، «تجارتخانه خاور و باختر»، «خزانه مشرق» (موقعیت تجاری و باراندازگاهی)، «دارالعلم»، «معدن فضلا و منبع علما» (موقعیت علمی)، «چشم خراسان»، «امالبلاد»، «ایرانشهر» (موقعیت منطقهای)، «کلانشهر مشرقزمین»، «جهانشهر»، «شادجهان»امالبلاد المسلمین (موقعیت بینالمللی) و ... این لقبها، نشاننامهای پویایی، پایندگی و پویندگی نیشابور در درازنای تاریخ است و هر کدام، رویهای از نماهای فرهنگی و تمدنی این کهنشهر ایرانی را نمودار میسازد.
حضور پیوسته و ژرف در بستر تاریخ ایران اسلامی، مادرشهر خراسان را در ردیف فرهنگشهرهای شاخص ایران، از دیدگاه دربرگیرندگی و پدیدآرندگی عناصر «هویت ملی ایرانی»، قرار داده است. صاحبنظران و کارشناسان، بنیاد هویت ملی ایران را دربرگیرنده عناصر و مولفههایی همچون «تاریخ ایران»، «سرزمین و جغرافیا»، «میراث سیاسی و نهاد دولت»، «میراث فرهنگی»، «جامعه و مردم»، «دین و مذهب» دانستهاند. ما در این نوشتار، به یادکرد مختصری از ارجمندیها و نقشآفرینی نیشابور در «بنیان هویت ملی ایران»، با نگاه به عناصر یادشده، خواهیم پرداخت و بر این باوریم همانگونه که «مادرشهر خراسان»، با عنوان «نماد فرهنگ و تاریخ ایران» شناخته میشود میتواند به عنوان یکی از شهرهای توانمند و پُرمایه کشورمان، در زمینه تقویت روزافزون همبستگی ملی و همچنین یک موجودیت بالفعل، واقعی و در عین حال پربار و نمادین در تحکیم نظام ارزشی ایرانی-اسلامی کشورمان، نقشآفرینی نماید.
فراتر از مرزهای زمان و مکان: بیست و پنجم فروردین، در تقویم رسمی و فرهنگی کشورمان، سالروز «بزرگداشت عطار نیشابوری» است. در مورد جایگاه و پایگاه عطار در شعر عرفانی، به همین اندازه، بسنده و گویاست که کوتاهوار بگوییم: مولانا جلالالدین محمد بلخی، که خورشیدوار، بر ستیغ کوهسار تنومند و پهناور شعر عرفانی زبان فارسی ایستاده، میگوید: «عطار، روح بود و سنایی، دو چشم او – ما از پی سنایی و عطار، آمدهایم» و در جای دیگر، بازمیگوید: «هفت شهر عشق را عطار گشت – ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.» عطار، مقام والایی در غزل و شعر پارسی دارد و اندیشههای عرفانی وی، در شکلدهی به عرفان اسلامی، از جایگاه ویژهای برخوردار است. اگر معارف فرهنگ ایرانی-اسلامی سه ضلع داشته باشد، این سه: یکی؛ فقه، دیگری؛ فلسفه و سه دیگر؛ عرفان است و نقش عطار، در عرصه معارف فرهنگ ایرانی و اسلامی، به عنوان ترویجدهنده عرفان اسلامی و گشودن باب آشنایی مخاطبان با حلاج، ابراهیم ادهم و ابوسعید ابوالخیر، برجسته است.
ادامه مطلب ...