در سرتاسر جهان، میتوان نشان از کهنشهرهایی گرفت که کانون و نمود و نماد تمدناند، شهرهایی که نام و نشان آنها، فراتر از حوزه جغرافیایی و سرزمینی خود، شناسا و پدیدار است. حوزه تمدنی ایران، با پیشینه گرانسنگ خود، از این شهرها کم ندارد؛ کهنشهرهای «نیشابور» و «اصفهان»، دو تن از این دست شهرگان ایرانشهرند؛ شهرهایی که در درازنای تاریخ خود، دستی بر تحولات تاریخی و فرهنگی سرزمین مادری داشته و از پایگاههای نامدار تاریخ علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار میآیند. ما در این نوشتار، همراه با گذری کوتاهوار، بر پیشینه تاریخی و فرهنگی ابرشهر و اسپادانا، به همگونگیها و پیوندهای این دو کهنشهرگان ایرانزمین خواهیم پرداخت؛ دو نماد فرهنگی و طبیعی پیوندگر نشابور و صفاهان را معرفی خواهیم کرد؛ و در فرجام سخن، پیشنهادهایی برای همگرایی و همکاری این دو فرهنگشهر ایرانی، ارایه خواهیم نمود.
زایندهرود و بینالود؛ پدیدآرندگان دو کهنشهر ایران
آب، مایه حیات است. بسیاری از تمدنهای بزرگ در کنار کوهها، رودها و دریاها -به عنوان منابع طبیعی آب-، شکل گرفتهاند. شهرها، نمود تمدن و همبودگاه انسانها به عنوان پدیدآورندگان جلوههای گونهگون تمدن میباشند. به تعبیر دیگر، تمدن را باید پویایی و پایداری جامعه انسانی دانست که در کالبد شهر، گستره و قامت و ژرفای تاثیرگذاری ویژهای یافته است. در سرتاسر جهان، میتوان نشان از کهنشهرهایی گرفت که کانون و نمود و نماد تمدناند، شهرهایی که نام و نشان آنها، فراتر از حوزه جغرافیایی و سرزمینی تعریف شده خود، شناسا و پدیدار است. حوزه تمدنی ایران، با پیشینه گرانسنگ خود، از این شهرها کم ندارد؛ کهنشهرهای «نیشابور» و «اصفهان»، دو تن از این دست شهرگان ایرانشهرند. ژرفنگری در موقعیت اقلیمی این دو شهر، ما را بدین برداشت، رهنمون میسازد که عامل طبیعی منابع آب، بنمایه و بستر پیدایی هر دو این کهنشهران ایران است؛ کوهستان بینالود در نیشابور و رودخانه زایندهرود در اصفهان. زایندهرود و بینالود، نه تنها پدیدآورندگان این دو شهر ایرانیاند بلکه بخشی از حافظه تاریخی، عناصر هویتی، خاطرات مردم و واژگان نمادین ادبیات مردمان اصفهان و نیشابورند.
«زاینده رود» یا «زنده رود»، بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران است. این رود، از زردکوه بختیاری سرچشمه گرفته و هنگامی که به دشت و شهر اصفهان میرسد با انشعاباتی به نام مادی که اصفهانیها از قدیم، آنها را ساختهاند در جای جای شهر و حومه آن، جاری میشود و اصفهان را سرسبز و خُرّم میدارد. زایندهرود، پدیدآور طبیعی کهنشهر سپاهان و پایدارنده این شهر تا امروز و نماد زندگی و پایندگی اصفهان است. به تعبیری دیگر، چنانکه مصر را هدیه، نیل دانستهاند، اصفهان نیز هدیه زایندهرود به ایران است، و از نگاهی دیگر؛ زایندهرود، پدیدآور «نصف جهان» است. زایندهرود، قلب تپنده شهر پویای اصفهان و میزبان بناها و سازههای تاریخی و زیبا همچون پل اللهوردیخان و پل خواجو ست که نمودهایی از معماری شکوهمند این دیار میباشند.
«بینالود»، نام افرازمندترین رشتهکوهای شمال شرقی ایران، مشهور به «بام خراسان»، پدیدآورنده طبیعی کهنشهر نیشابور است. از ارتفاعات بینالود، یازده رود کوچک و بزرگ، بسوی دشت نیشابور روانه میشود که به تعبیر احسنالتقاسیم مقدسی؛ بینالود، از دلایل رگ آبادانی نیشابور است که همواره از مادر مهربان خویش، آب به سوی آن، روان است و بر و بوم آن، آبادان. کوهستان بینالود، نماد طبیعی نیشابور، و همراه و تکیهگاه همواره این شهر در بستر تاریخ است؛ از همین روی، بینالود را «مادر مهربان نیشابور» نامیدهاند. بینالود میزبان رودکدههای بهشتآسای نیشابور همچون دیزباد، خرو، درود، دربهشت، بوژان، بار و ... است و «ریواس»، رهاورد کوهستان مهربان بینالود، و سوغات بیهمتای نیشابور است.
ابرشهر و اسپادانا؛ کهنشهرگان دیرپای تاریخ ایران
نیشابور و اصفهان؛ ابرشهر و اسپادانا؛ نیوشاپوهر و سپاهان؛ این دو شهر دیرپای و گرانمایه، هر یک نماد و گرانیگاه تاریخ بخشی از فلات ایراناند؛ چنانکه کتاب تاریخ مرکز جغرافیای ایران، سرشار از اصفهان «نصف جهان» است، نیشابور «ابرشهر خراسان» نیز بُنمایه کتاب تاریخ خاوران ایران است. پیدایی این هر دو کهنشهر ایرانی، با اسطوره و افسانه درآمیخته؛ کهندژ نیشابور را انوش بن شیث آدم بنیان میگذارد و پیدایی اصفهان با سلیمان و نوح نبی، پیوند مییابد. سپاهان؛ پایگاه نهضت کاوه آهنگر در برابر ضحاک خونخوار، و نشابور؛ آوردگاه شاپور اردشیران در برابر پهلیزک تور است. در دورانهای تاریخی بعد، از هخامنشیها و اشکانیها و ساسانیها گرفته تا دوران اسلامی هر کدام حضوری همواره و پررنگ در بستر تاریخ ایران دارند. در بازکاوی تاریخ تحولات سیاسی ایران دوره اسلامی، نام این دو را بر بلندای دو دوره سرنوشتساز، و بنیادگر هویت ملی ایران، و عزّت و سرافرازی ایرانیان مییابیم؛ نیشابور، پایتخت طاهریان، نخستین پرچمداران استقلال ایران، پس از چیرگی دویستساله تازیان بر ایرانزمین، و اصفهان، پایتخت صفویان، گسترنده و پایدارسازندگان مذهب تشیع در ایران بزرگ اسلامی است.
باز هم در دوره سلجوقیان، اصفهان و نیشابور را از تاریخسازان و شکوهورزان تمدن ایرانی و در شمار، پایتختهای ایرانی مییابیم. در پردهای دیگر از تاریخ ایرانشهر، این دو پایگاه علمی و فرهنگی تمدن اسلامی، و این دو شهر همراه و همراز همواره ایرانزمین، دوره یورش بربریت تارتاریان، اندوهناکترین دوره تاریخ ایران را از سر میگذرانند؛ نیشابور خاوران، پس از پایداری جانانه در برابر مغولان، زخمی ژرف و کاری میبیند و روزگاران را در رنج یکی از بزرگترین تمدنسوزیها و کشتارجمعیهای تاریخ بشریت، پشت سر میگذارد و باورمندانه میماند تا پایداری ایران و ایرانی را با پاژنام «شهر پایدار ایرانی»، معنایی ویژهگانه بخشد و اصفهان، با آسیب جانفرسایی که از کشتار و تمدنسوزی تاتاریان و تیموریان میبیند، روزگار را پایدارانه و باورمندانه میگذراند و در قرن دهم هجری، پایتخت تشیع ایران میگردد و همه قرنهای پس از آن را شکوهمندانه میپیماید و در روزگار ما «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» را برای ایران اسلامی به ارمغان میآورد. کوتاهسخن اینکه؛ این دو کهنشهر دیرپای ایرانی، سرشار از تاریخ ایراناند.
نشابور و صفاهان؛ همزیستی فرهنگها، تعامل فرهنگشهرها
بازبینی تاریخ فرهنگی ایرانزمین، چهرهای درخشان و فروزنده از نیشابور و اصفهان را بر ما نمایان میسازد؛ کهنواژگان «ابرشهر» و «اسپادانا»، کلیدواژههای ورود به زیستدوران تاریخی-فرهنگی این دو شهر باستانی ایرانشهرند. این دو فرهنگشهر باستانی، از دوران کهن، از کانونهای پویای فرهنگی و محل تضارب و تعامل، برخورد و همزیستی دینها، آیینها، آراء و مکتبهای فکری گونهگون مردمان ایرانزمین بودهاند. چنانکه به عنوان نمونه، در ایران مزدیسنایی دوره ساسانی؛ نیشابور، پایگاه پیروان نسطریوس (اسقف نسطوریها) و اصفهان، به سفارش شوشندُخت، میزبان کلیمیان میشود. گوناگونی اندیشهها و باورها، و همزیستی پویای آنها در یک اجتماع را میتوان از ویژگیهای فرهنگی نیشابور و اصفهان، در شمار شهرهای چندفرهنگی (Multicultural) تاریخ ایران دانست. اما باید فراز نقشآفرینی فرهنگی این دو شهر را در دوران اوج شکوه تمدن اسلامی و از حدود سده چهام هجری به بعد بازیابی نمود؛ نیشابور و اصفهان، در کنار ری، خوارزم، بخارا، سمرقند، همدان و ... از پایگاههای بزرگ علمی و فرهنگی شرق قلمرو جهان اسلام و کانون تکاپوی دانشمندان و عالمان بزرگ روزگارند. خیام نیشابوری در رصدخانه اصفهان، تقویم جلالی را مینگارد و ابن فورک اصفهانی در مدرسه کنار خانقاه پوشنجی نیشابور، بر کرسی تدریس مینشیند. کتابهای مرتبط تاریخ محلی نیشابور و اصفهان، نمونههای پُرشماری از این رفت و آمدها و داد و ستدهای فرهنگی را ثبت نموده است که بازیابی و بازنمایی آنها، مستلزم فرصت گستردهتری است.
یادکردی از فرزندان دانشمند و هنرور نیشابور و اصفهان:
ژرفا و گستره خدمتگزاری نیشابور و اصفهان به ایران عزیز را باید بیش از همه چیز، در کوششگری و پایایی علمی و فرهنگی این دو فرهنگشهر ایرانی بازجُست؛ نیشابور و اصفهان، نامهایی پرآوازهاند و همواره سرچشمه خدمات ارزندهای به ایران و اسلام و بشریتبودهاند؛ بر دامان هر دو این کهندیار، فرزندانی دانشمند و هنرپرور، پرورش یافتهاند که نام آنها همواره بر تارک کتاب قطور نامداران و سرآمدان ایرانزمینمیدرخشد: حکیم عمر خیام و شیخ بهائی (در زمینه هندسه، نجوم و ریاضیات)، فضل بن شاذان و محمدباقر مجلسی (در زمینه فقه شیعه)، فتال نیشابوری و ابن فورک اصفهانی (در زمینه علم حدیث)، ابن ابی صادق نیشابوری و ابن مندویه اصفهانی (در زمینه علوم پزشکی قدیم)، حمدون قصار نیشابوری و علی بن سهل اصفهانی (در زمینه عرفان)، سیدصدرالدین حسینی و ابوعلی ابن رسته اصفهانی (در زمینه تاریخنگاری قدیم)، ابومنصور ثعالبی نیشابوری و ابوعبدالله حمزه اصفهانی (در زمینه علم لغت و ادبیات عرب)، نظیری نیشابوری و عبدالرزاق اصفهانی (در زمینه شعر و ادب فارسی)، شاه محمود نیشابوری و باباشاه اصفهانی (در زمینه هنر خطاطی و خوشنویسی)، میرزا محسن تاج نیشابوری و جلالالدین تاج اصفهانی (در زمینه هنر آواز)، محمدرضا شفیعی کدکنی و جلالالدین همایی (در زمینه پژوهشهای تاریخی و ادبی)، پرویز مشکاتیان و جلیل شهناز (در زمینه موسیقی سنتی ایران)، پروفسور حسین صادقی و دکتر سیدحسین میرشمسی (در زمینه پزشکی نوین)، فریدون جنیدی و لطفالله هنرفر (در زمینه مطالعات فرهنگی و ایرانشناسی)، ژولیده نیشابوری و سروش اصفهانی (در زمینه شعر آیینی و مذهبی) و ... بیگمان، بسترهای همآوایی و پیوندد و همگرایی این دو فرهنگشهر، در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی، چنان گسترده است که پرداختن به آن، نیازمند پژوهشی ژرف و فراگیر است و آنچه در اینجا یاد شد، تنها نمونهای است و به گفتهای؛ «مشتی، نمونهی خروار.»
نمادهای اقلیم و فرهنگ نشابور و صفاهان:
«حکیم عمر خیام» (قرن پنجم هجری) و «شیخ بهایی» (قرن دهم هجری)، دو تن از دانشمندان نامور ایرانزمیناند که نام و آوازهای بینالمللی دارند و هر دو از ناموران بزرگ ایرانی در علوم ریاضیات، نجوم، هندسه، زیج، فلسفه و شعر به شمار میآیند. اگر بخواهیم در میان مشاهیر نیشابور و اصفهان، دو تن را به عنوان دو شخصیت نمادین پیوند فرهنگی این دو شهر برگزینم؛ بیگمان، آن دو بزرگمرد، حکیم عمر خیام و شیخ بهایی خواهند بود؛ این دو دانشمند بزرگ، از چهرههای جهانی تاریخ علم نجوم میباشند و با توجه به اینکه نجوم یا ستارهشناسی روی و نگاه به آسمان و آینده جهان دارد، یادمان نمادین این دو منجم سرشناس ایرانی، چهرهای نمادین ویژهای به ارتباطات و پیوندهای فرهنگی آیندهنگر نیشابور و اصفهان خواهد بخشید.
از نگاهی دیگر؛ «بینالود» و «زایندهرود»، که همراهان دیرپای این دو کهنشهر ایرانیاند را میتوان به عنوان نمادهای طبیعی پیوند دو اقلیم نیشابور و اصفهان، در نظر داشت. زایندهرود و بینالود همواره در زندگی روزمره مردم اصفهان و نیشابور، حضور دارند بخشی از خاطرات شهروندان این دو شهرند. همچنین این دو اسطوره مهربانی و بخشندگی، پارهای از حافظه تاریخی و هویت فرهنگی این دو شهر را به خود اختصاص میدهند؛ بینالود و زایندهرود، با حضور صلابتمندانه در ژرفای تاریخ و در بستر زندگی اجتماعی روزگاران نیشابوریان و اصفهانیان، نشانداران برپایی و پایندگی نیشابور و اصفهان، ارجمندترین نمادهای طبیعی پیوند و همگرایی این دو کهنشهر ایرانی، توانند بود.
نیشابور و اصفهان؛ زمینههای همکاری و همگرایی
ژرفنگری در پیشینه تاریخی و تعاملات فرهنگی این دو کهنشهر ایرانی، ما را به یک برداشت هماییک، کاربردی و آیندهنگر رهنمون میسازد. شباهتها و اشتراکات فراوان فرهنگی، رهاورد حضور پویای این کهندیاران در بستر تاریخ و دستاورد کوشندگیها و پایمردیهای نسلهای گذشته است که میتواند همچون سرمایهای ارجمند، در راستای همافزایی امروز و شتابدهنده برنامههای توسعه آینده، در شمار آید.
- توسعه در بخش گردشگری، یکی از راهبردهای و اولویتهای اساسی توسعه در هر دو شهر اصفهان (با داشتههای فرهنگی، تاریخی و معماری ناب به عنوان یکی از مهمترین مقصدهای گردشگری کشور) و نیشابور (با در برداشتن آرامگاه دو شخصیت فرهنگی-ادبی جهانی ایران (خیام و عطار) و همچنین مصوبه دولت به عنوان منطقه نمونه بینالمللی گردشگری) میباشد. از این روی، بخش مهمی از همکاری و همگرایی این دو شهر را میتوان در حوزه «گردشگری و میراث فرهنگی» تعریف نمود. موارد زیر، به عنوان بخشی از برنامههای این همکاری و همگرایی پیشنهاد میگردد:
-- راهاندازی پایگاه اختصاصی اطلاعرسانی گردشگری و میراث فرهنگی اصفهان در نیشابور و همچنین پایگاه اختصاصی نیشابور در اصفهان؛ ایجاد این پایگاههای ویژه، نقش بسزایی در معرفی بیشتر جاذبههای فرهنگی و گردشگری هر دو شهر در منطقه خراسان و استان اصفهان، خواهد داشت. این اطلاعرسانی میتوان دربرگیرنده پیشینه تاریخی و فرهنگی، مشاهیر، جاذبههای گردشگری تاریخی، فرهنگی، مذهبی و طبیعی، نمادها و المانها، سوغات، صنایع دستی و تولیدات هنری و ... باشد.
-- تعریف پروژههای پژوهشی و اجرایی مشترک از سوی ادارت ونهادهای فرهنگی اصفهان و نیشابور (اداره میراث فرهنگی، اداره فرهنگ و ارشاد، ادارهاوقاف و امور خیریه، شهرداری و ...) به منظور بازکاوی، بازشناسی، و بهرهبرداری ازفولکلور و گویش دو منطقه نیشابور و اصفهان به عنوان دو پایگاه کهن و اصیل پاسدارندهگونههای زبان فارسی (گویش نیشابوری و گویش اصفهانی) و آیینها و رسومات ایرانی واسلامی.
--برگزاری فراخوان مقاله و همایش «بازشناسی پیوندهای تاریخی و فرهنگینیشابور و اصفهان» با حمایت و مشارکت نهادها، مراکز دانشگاهی و پژوهشی و فرهنگی هردو شهر.
-- تعریف، برنامهریزی و اجرای مسیر گردشگری دوسویه نیشابور-اصفهان، باتوجه به جاذبهها و پتانسیلهای خوب گردشگری و فرهنگی هر دو شهر اصفهان و نیشابور در زمینههای تاریخی،فرهنگی، مذهبی و طبیعی. (بدیهی است که اجرای نظاممند، هدفمند و همهجانبهنگر چنین برنامهای، زمینههای جلب و جذب سرمایههای بخش خصوصی داخلی/خارجی را در این حوزهدر پی خواهد داشت.)
--گنجاندن یک روز مشترک در تقویم محلی هر یک از دو شهر، بهنام «روز نیشابور و اصفهان» یا «اصفهان و نیشابور»؛ که این موضوع، علاوه برزمینهسازی شناخت بیشتر مردم هر دو شهر از شهرهای یکدیگر، موجب جلب توجه و پرداختن رسانههای جمعی کشور به این موضوع و تبلیغ پیشینه گرانسنگ تاریخی و جاذبههای فرهنگی و گردشگری دو شهر میگردد. نامگذاری یک خیابان در هر یک از دو شهر به نام شهر دیگر، حرکتی نمادین در این زمینه به شمار میآید. نصب تندیس شیخ بهایی در منطقه گردشگری خیام و نصب تندیس شیخ بهایی در میدان نقش جهان اصفهان و یا هر ناحیه دیگر در دو شهر، نیز میتواند بخشی نمادین از این همگرایی فرهنگی باشد.
-- با عنایت به اینکه دو دانشمند برجسته ایرانی در زمینه هندسه، ریاضیات و نجوم (خیام نیشابوری و شیخ بهایی، از اهالی این دو شهرند. بنابراین تعریف برنامههای مشترک آموزشی، ترویجی و پژوهشی از سوی انجمنها و نهادهای مرتبط با این علمدر دو شهر، باعث همافزایی شده و ارتقای سطحفعالیتها و علوم یادشده را در هر دو شهر، در سطح ملی و منطقهای در پی خواهد داشت. (حکیم عمر خیام و شیخ بهایی، دو نام درخشان در حوزه علم هستند، بهرهبرداری درست ازظرفیتهای معنوی این شخصیتها، کار را برای اصفهانیان و نیشابوریان، بسیار دسترسپذیرترمینماید.)
-- تاسیس «انجمن فرهنگی نیشابور و اصفهان» یا «انجمن فرهنگی اصفهان و نیشابور»، به عنوان یک سازمان مردمنهاد، با هدف بهرهگیری از پتانسیل بالای اجتماعی و نقشآفرینی در مناسبات و مراودات فرهنگی و توسعهای مشترک دو شهر.
-- تعریف و اطلاعرسانی بسترهای سرمایهگذاری در حوزههای فرهنگی و اقتصادی در هر یک از دو شهر، به منظور آشنایی بیشتر بخشی خصوصی هر دو شهر با این بسترها که موجب جذب سرمایه شده و دستاورد آن شتاب یافتن توسعه است.
با توجه به اینکه اصفهان و نیشابور هر کدام به نوبه خود، توانمندیهای ویژهای در بخش صنعت و کشاورزیدارند. ایجاد بسترهای لازم ارتباطی میان بخشهای تولیدی (کشاورزی و صنعت) و همچنین تعریف پروژههای مشترک در این دو بخش، به عنوان عاملی موثر در گسترش و تقویت برنامههای توسعه این دو منطقه، پیشنهاد میگردد.
در فرجام سخن، «پیمان خواهرخواندگی نیشابور و اصفهان» که پیشینهای کهن و مراودات فرهنگی گستردهای در طول تاریخ داشتهاند پیشنهاد میگردد. این خواهرخواندگی میتواند در راستای فعالیتهای مربوط به شبکه همکاری شهرهای تاریخی و فرهنگی جهان (ICCN) یونسکو تعریف گردد. گفتنی است که از ایران، شهرهای نیشابور، اصفهان و شیراز عضو ICCN میباشند. کوشش نگارنده در این نوشتار، تنها گشودن دریچهای بسوی پیوندهای فرهنگی و پیشنهاد همگرایی نیشابور و اصفهان است و یادآوری اینکه؛ پیشینه تاریخی و پیشداشتههای فرهنگی هر دو شهر نیشابور و اصفهان به اندازهای ژرف، گسترده و پُرمایه است که پراختن به آن، چنانکه شایسته و بایسته است، دایرةالمعارفی چندینجلدی را برای هر یک از این دو کهنشهر ایرانی و دو پایگاه درخشان تاریخ علمی و فرهنگی جهان اسلام را به خود اختصاص خواهد داد، بایسته به نظر میرسد. امید است که با همگرایی و همکاری بیشتر از پیش، بسترهای گستردهتر ناشی از همافزایی، برای توسعه بیشتر فرهنگی و اقتصادی فرهنگشهرهای نیشابور و اصفهان فراهم آید.
سپاس
«یار خراسانی»