ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در سرتاسر جهان، میتوان نشان از کهنشهرهایی گرفت که کانون و نمود و نماد تمدناند، شهرهایی که نام و نشان آنها، فراتر از حوزه جغرافیایی و سرزمینی خود، شناسا و پدیدار است. حوزه تمدنی ایران، با پیشینه گرانسنگ خود، از این شهرها کم ندارد؛ کهنشهرهای «نیشابور» و «اصفهان»، دو تن از این دست شهرگان ایرانشهرند؛ شهرهایی که در درازنای تاریخ خود، دستی بر تحولات تاریخی و فرهنگی سرزمین مادری داشته و از پایگاههای نامدار تاریخ علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار میآیند. ما در این نوشتار، همراه با گذری کوتاهوار، بر پیشینه تاریخی و فرهنگی ابرشهر و اسپادانا، به همگونگیها و پیوندهای این دو کهنشهرگان ایرانزمین خواهیم پرداخت؛ دو نماد فرهنگی و طبیعی پیوندگر نشابور و صفاهان را معرفی خواهیم کرد؛ و در فرجام سخن، پیشنهادهایی برای همگرایی و همکاری این دو فرهنگشهر ایرانی، ارایه خواهیم نمود.
شیراز و نیشابور، از آن دست شهرهای ایرانیاند که نام آنها با فرهنگ و ادب ایرانزمین، پیوندی ویژهگانه یافته است. شیراز؛ شهر حافظ و سعدی، نیشابور؛ شهر خیام و عطار: این دو کهنشهرگان ایرانی، دارای پیشینه و نمودهای تاریخی و فرهنگی ارجمند و گرانسنگ در حوزه فرهنگ و تمدن ایران میباشند و گرانیگاه تاریخ و فرهنگ منطقه خود به شمار میآیند. حضور دیرین و گستره شیراز و نیشابور، در بستر تاریخ؛ گاه، در نقش پایتختهای ایرانی، و همواره، به مثابه کانونهای فرهنگی تاریخ ایران و جهان اسلام، زمینهساز ارتباطات اجتماعی-فرهنگی گستردهای میان این دو شهر بوده و پیشینهای مشترک و پُربار را پدید آورده است. این پیشینه مشترک، به همراه همنواییها و همگونگیهای تاریخی-فرهنگی، میتواند بسترساز همگرایی بیشتر در امروز، و توسعه همکاریها در آینده باشد. این نوشتار، همراه با نگاهی به پیشینه تاریخی و فرهنگی شیراز و نیشابور، به بازنمایی پیوندها و همنواییهای فرهنگی این دو فرهنگشهر ایرانی-اسلامی پرداخته و در گسترش بحث، زمینههای همگرایی و همکاری را مورد توجه خود قرار میدهد.
ادامه مطلب ...