«فمطلع الشمس من خراسان»
خراسان، در جغرافیای کهن، منطقهای است که به طور سنتی به سرزمینهای شرق کویر نمک تا ترکستان و هندوستان در شرق و ماوراءالنهر در شمال و به سرزمینهای فراسوی هرات در جنوب، محدود بوده است. خُراسان از زمان ساسانیان به اینطرف، نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و بخشی عمده از کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی به کار میرفته است. در دوران اسلامی، این خراسان بزرگ، به چهار بخش اصلی یا «ربع» تقسیم میشده و شهرهای بلخ، مرو، نیشابور و هرات، چهار شهر اصلی، مرکز ربعها و کانون تحولات خراسان بودهاند. نیشابور، شهر عمده ربع یا بخش غربی خراسان بزرگ است و بُشت، بیهق، جوین، جاجرم، اسفراین، خبوشان، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاوه، رخ، زوزن، بوزجان، طوس، نسا، ابیورد، طوس، طبسین و قهستان از ولایتهای ربع نیشابور هستند که این منطقه، در جغرافیای امروز، استانهای سه گانه خراسان شمالی، خراسان جنوبی و خراسان رضوی کشور عزیزمان ایران را تشکیل میدهد. در واقع، با نگاهی به جغرافیای فرهنگی خراسان بزرگ ایرانزمین، «نیشابور» تنها شهر عمده خراسانی است که در جغرافیای امروز کشور ایران، باقی مانده است و این، رسالت این شهر را به عنوان یکی از مراکز عمده فرهنگی خراسان بزرگ در روابط فرهنگی کشورهای دربرگیرنده خراسان بزرگ، دوچندان مینماید. شوربختانه، چند سده است که ستم و بیداد تاریخ، میان ما خویشان خراسانی، فاصلهای انداخته، اما پیشینه تاریخی گرانسنگ و پیوندهای فرهنگی ژرف و دیرین ما، بهترین و توانافزاترین بستر و زمینه برای همگرایی و همکاری در راستای توسعه است. شناخت، نخستین گام در همگرایی است. در اینجا، بر آنیم به معرفی کوتاه شهرهای مهم و کهن خراسان در فراسوی مرزهای کشورمان بپردازیم تا به امید خداوند بزرگ، دریچهای باشد برای نگاهی احیاءمحور به پیوندهای تاریخی و فرهنگی ما فرزندان نیشابور کهن و و میراثداران ابرشهر باستانی با خویشان خراسانیمان. به امید روزی که میان خویشان کهن خراسانی، فاصلهای به جز، کیلومترهایی که مرزهای جغرافیایی بین شهرها، ولایتها و استانها و کشورها را در مینوردند نباشد.
سرگذشتنامه دانشیمردی برخاسته از سرزمین نیشابور را میخواندم؛ یکی از فرزندان ریوند که با خود پیمان بسته است «تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران، خواهم افشاند.» همو که «سازمان پژوهش فرهنگ ایران» را به نام «شهر دانش و بینش و فرهنگ و افسانه»، «بنیاد نیشابور» نهاد تا «نماد تاریخ و فرهنگ ایران»، نام نامی جایگاه و پایگاهی گردد که در آن، به گونه علمی و پژوهشی به ایران و فرهنگ ایرانی پرداخته میشود. استاد، آگاهیورزانه و شیفتگانه، دل به مهر مادر، بسته است و جان و توان دوری از مادر را ندارد.
آنگاه که پروفسور دِرمه، استاد کرسی زبانهای ایران باستان در دانشگاه ناپل، از استاد، برای حضور در ایتالیا و همکاری با آن دانشگاه دعوت مینماید، استاد میگوید: «مادر من، نمیتواند به ایتالیا بیاید، زیرا که در سرتاسر پهنه ایرانِ فرهنگی نشسته است و شما، چینِ دامان او را در چینهای دماوند میبینید، که سر بر آسمان افراشته است و ابرها و ستارهها بر گِردِ سرِ او، پرواز میکنند. مادر من، ایران است. مادر من، خاستگاه خِرد و فرهنگ و دانش و بینش جهان است! مادر من، پای در هم کشیده و سر بر آسمان برافراشته و از آن افراز، به فرزندان خود مینگرد، تا چهسان در پای او جان میفشانند!»
آنگاه بود که چشمان پروفسور دِرمه، پر از اشک شد و چون، ایتالیایی است و فرهنگ کهن دارد، میتواند رمز پیوستگی مِهر مادر را با جان فرزند، از پشت یک پرده روشن و لرزان اشک ببیند و دریابد. زمانی به خاموشی گذشت، پس گفت: «اگر ما شما را برای یک ماه و برگزاری چند سخنرانی به ایتالیا فرا خوانیم، آنگاه چه؟ میآیید؟» استاد با سپاس میگوید: «نه!» پرسید: «دیگر برای چه؟» استاد، پاسخ میدهد: «با خدای خود پیمان بستهام، اگر از مرز امروز ایران به بیرون روم، نخست باید به دیدار سمرقند و بخارا، آنگاه کابل و هرات و بلخ و قندهار و غزنه رَوم، پسان، به هر جای دیگر جهان، میتوانم رفتن!»
آری! این فرزند ریوند نیشابور، اینچنین، نبض جانش برای مام وطن، ایران عزیز، میتپد و در خارج از مرزهای سیاسی ایران معاصر، بهتر و شایستهتر از دیدار سمرقند و بخارا و کابل و هرات و بلخ و قندهار و غزنه نمیبیند. این نامهای دیرآشنا و نزدیکتر از خویش، کهندیاران فرهنگی خراسانند؛ خراسان فرهنگی که معنا و مفهوم آن در گستره فرهنگی ایران، تنیده است. خراسان، در دوران پیش از اسلام، خاستگاه امپراتوری اشکانی پارتیان و در دوران اسلامی، خیزشگاه حکومتهای ایرانی چون طاهریان و صفاریان و سامانیان بوده و مهد پیدایش و پرورش زبان فارسی دری و پایگاه بزرگترین دانشمندان تمدن ایران، جهان اسلام و دنیای سدههای نخستین و میانه هجری است. این خراسان است و این بنیاد هویت تاریخی و فرهنگی ایران. ریشههای ژرفناک خراسان را بایست در دل تاریخ پردرازنای بلخ و نیشابور و مرو و هرات بازجست. و اینک، خراسان ...
خراسان، در جغرافیای کهن، منطقهای است که به طور سنتی به سرزمینهای شرق کویر نمک تا ترکستان و هندوستان در شرق و ماوراءالنهر در شمال و به سرزمینهای فراسوی هرات در جنوب، محدود بوده است. خُراسان از زمان ساسانیان به اینطرف، نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و بخشی عمده از کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی به کار میرفته است. در دوران اسلامی، این خراسان بزرگ، به چهار بخش اصلی یا «ربع» تقسیم میشده و شهرهای بلخ، مرو، نیشابور و هرات، چهار شهر اصلی، مرکز ربعها و کانون تحولات خراسان بودهاند. نیشابور، شهر عمده ربع یا بخش غربی خراسان بزرگ است و بُشت، بیهق، جوین، جاجرم، اسفراین، خبوشان، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاوه، رخ، زوزن، بوزجان، طوس، نسا، ابیورد، طوس، طبسین و قهستان از ولایتهای نیشابورند.
مرو و بلخ و هرات، بخارا و سمرقند و ترمذ، خجند و غزنه و کابل، بامیان و اوش و قندهار، ... از دیگر شهرهای مهم و نامدار خراسان بزرگ و کهناند که امروز در کشورهای همسایه خودنمایی میکنند. مردمان و بزرگان این شهرها و دیگر شهرهای این سرزمین کهن، رقمزننده برگههای تاریخ خراسان کهن و پدیدآورنده هویت فرهنگی خراسان بزرگاند و ارتباطات و پیوندهای اجتماعی و فرهنگی گسترده این دیاران را در گام به گام تاریخ پرافتخار خراسانزمین، توان باز یافت. چنانکه فقط در کتاب تاریخ الحاکم، شماری از دانشمندان، عالمان و محدّثان ساکن نیشابور را با نسبتنامهایی همچون بلخی، هروی، مروزی، بخاری، سمرقندی، استوایی، ترمذی، بشتی، ابیوردی، فرغانی، جوزجانی، کابلی، جنجرودی، طالقانی، ابیوردی، شاشی یا چاچی، نسوی، خجندی، بغلانی، مرورودی و ... میبینیم که همین، خود نشانگر پیوندهای ژرف خراسانی است. بیگمان، نیشابوریان پرشماری را نیز، در تاریخ یکایک کهنشهرهای خراسان، توان بازجست که دیار این همسایگان نزدیکتر از خویش را، موطن گزیدهاند.
باری! شوربختانه، چند سده است که ستم و بیداد تاریخ، میان ما خویشان خراسانی، فاصلهای انداخته، اما پیشینه تاریخی گرانسنگ و پیوندهای فرهنگی ژرف و دیرین ما، بهترین و توانافزاترین بستر و زمینه برای همگرایی و همکاری در راستای توسعه است. شناخت، نخستین گام در همگرایی است. در اینجا، بر آنیم به معرفی کوتاه شهرهای مهم و کهن خراسان در فراسوی مرزهای کشورمان بپردازیم تا به امید خداوند بزرگ، دریچهای باشد برای نگاهی احیاءمحور به پیوندهای تاریخی و فرهنگی ما فرزندان نیشابور کهن و و میراثداران ابرشهر باستانی با خویشان خراسانیمان. به امید روزی که میان خویشان کهن خراسانی، فاصلهای به جز، کیلومترهایی که مرزهای جغرافیایی بین شهرها، ولایتها و استانها و کشورها را در مینوردند نباشد. و اینک خویشان خراسانی ما ...
بلخ: مرکز ربع شرقی خراسان کهن؛ امروز، در حدود 20 کیلومتری شهر مزارشریف، مرکز استان بلخ در شرق کشور افغانستان، واقع شده. بلخ، یکی از شهرهای کهن ایرانی و یکی از کهنترین شهرهای جهان است. از این دیار کهن، بزرگان نامداری همچون مولانا، ابن سینا و ناصرخسرو برخاستهاند. بلخ در تاریخ و آیین ایران پیش از اسلام و در فرهنگ و تمدن دوره اسلامی حضوری پُررنگ دارد و همچنین در ادبیات و شعر فارسی، نامی بسیارآشناست. از مهمترین آثار تاریخی بلخ میتوان به باروها و برجهای قلعه قدیمی بلخ، مسجد نه گنبد، مزار بابا روشنی، مسجد ابونصر پارسا، مدرسه سبحانقلیخان و ... اشاره نمود.
مرو: یا ماری، مرکز ربع شمالی خراسان کهن؛ امروز، مرکز استان ماری در ترکمنستان و یکی از شهرهای بزرگ و مهم این کشور است. در کتیبه بیستون، نام این شهر، به گونه مَرَوگوش آمده و جغرافینویسان باستانی از آن، با نام مَرگیانا یاد کردهاند. مرگیان یا مروانه از ایالات پارتیان و بنیانگذاران سلسله اشکانیان بوده. بقایای مرو کهن با وسعتی بیش از دو هزار هکتار، در جوار شهر کنونی مرو واقع شده و آثار تمدنی دورانهای مختلف تاریخی از شش قرن پیش از میلاد و دوران اسلامی را در خود جای داده و به عنوان نگین تاریخ کهن آسیای میانه، شناخته میشود. از دیگر آثار تاریخی و فرهنگی مرو میتوان مسجد قربانقلیحاجی، آرامگاه خواجهیوسف همدانی، آرامگاه سلطان سنجر سلجوقی، بایرامعلیقلعه، عبداللهخانقلعه، قزقلعه و ... را نام بُرد.
هرات: مرکز ربع جنوبی خراسان کهن؛ امروز، دومین کلانشهر کشور افغانستان و مرکز ولایت یا استان هرات، در غرب کشور افغانستان است. هرات، بزرگترین قطب صنعتی و تجاری، همچنین یکی از مهمترین کانونهای فرهنگی و آموزشی افغانستان به شمار میآید. مردم این شهر، اغلب به زبان فارسی و لهجه هراتی سخن میگویند. شهر هرات، بناهای تاریخی و فرهنگی بسیاری را در خود جای داده و به خاطر منارهها و معماریهای عالی و مجلل خود شهرتی فراوان دارد. از مهمترین آثار تاریخی هرات میتوان به مسجد جامع بزرگ، ارگ هرات، آرامگاه خواجه عبدالله انصاری، مسجد گوهرشاد بیگم، پل مالان، منارههای تیموری و ... اشاره نمود.
اوش: شهری باستانی در حدود شمالی خراسان کهن و یکی از کهنترین شهرهای آسیای میانه که پیشینه آن اواخر هزاره دوم و ابتدای هزاره یکم پیش از میلاد میرسد. شهر اوش، امروزه، مرکز استان اوش در جنوب کشور قرقیزستان است. این شهر، یکى از مراکز مهم و عمده جمعیتی و صنعتى قرقیزستان به شمار میآید. برخی لغتشناسان قرقیزی بر این باورند که اوش، دارای پیوند با نام «اشو زرتشت» و محل تولد زرتشت، پیامبر ایرانی، است. گروهی از عالمان و محدثان دوره اسلامی، منسوب به این منطقهاند. برخی گفتهها اوش را «تخت سلیمان» دانسته و بر این باورند که سلیمان نبی در پای کوه سلیمان اوش دفن شده است. تخت سلیمان، مهمترین اثر باستانی این منطقه، در فهرست میراث جهانی ثبت شده است.
بامیان: از شهرهای قدیم خراسان کهن؛ امروز، مرکز ولایت یا استان بامیان در مرکز کشور افغانستان است. این شهر، مرکز فرهنگی قوم هزاره و بزرگترین شهر در منطقه هزارجات است و در مرکز قسمتهای هزارهنشین افغانستان واقع شده و «قلب هزارستان» نامیده میشود. بیشتر مردم بامیان، به زبان فارسی و گویش هزارگی سخن میگویند. بامیان در اوستا و بندهش به گونه بامیگان آمده و در گذشته دور، مرکز راهبان و روحانیان بودایی بوده، بسیاری از آموزههای بوداییان روی دیوارههای کوههای این شهر، حک شده است. بامیان، در دوره اسلامی، یکی از شهرهای مهم و آباد خراسان بوده و اکنون یکی از گردشگرپذیرترین شهرهای افغانستان است. بقایای تندیسهای بزرگ بودا در دل کوه، تپه شهر غلغله، شهر ضحاک، بند امیر و ... از آثار تاریخی و باستانی مهم این منطقه میباشند.
بخارا: از قدیمیترین شهرهای فرارود و یکی از شهرهای مهم خراسان کهن؛ امروز، مرکز ولایت یا استان بخارا در کشور ازبکستان است. مردم بخارا اغلب به زبان فارسی تاجیکی سخن میگویند. از بخارا، دانشمندان، اندیشمندان و هنرمندان بسیاری برخاستهاند. بخارا جایگاه ویژهای در فرهنگ فارسیزبانان و زبان و ادبیت فارسی دارد و رودکی، پدر شعر فارسی، به این دیار منسوب است. از مهمترین آثار تاریخی بخارا میتوان به ارگ بخارا، آرامگاه اسماعیل سامانی، مدرسه چهار منار، گورستان ایوب و ... اشاره نمود. بخارا، شهر و سرزمین موزهها و در واقع موزهای است در فضای باز، که آن را مرواریدی بر تارک آسیای مرکزی نامیدهاند.
تاشکند: از مراکز تاریخی فرهنگی و علمی آسیای میانه و از شهرهای قدیم خراسان کهن؛ امروزه، پایتخت کشور ازبکستان است. نام باستانی این شهر، چاچ است که در ادبیات فارسی و بهویژه در شاهنامه فردوسی، بسیار به کار رفته. تاشکند، مرکز جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و به تعبیری، ستون آسیای میانه است. آثار باستانی و مدارس علمیهای که در این شهر وجود دارد بیانگر رونق اسلام در این شهر میباشد. آثار باستانی این شهر، با کاشیکاری و نقشهای بسیار زیبا در رنگهای متنوع درخشان چشم هر بینندهای را خیره میکند. از جاذبههای فرهنگی و تاریخی تاشکند میتوان به کاخ شاهزاده رومانف، موزه امیر تیمور، میدان استقلال، یادبود جنگ جهانی دوم، تندیس مادر وطن و ... اشاره نمود.
تِرمِذ: از شهرهای قدیمی و مهم فرارود و خراسان کهن؛ امروز، مرکز استان سرخاندریا در جنوب کشور ازبکستان است. این شهر در ساحل راست رود آمودریا (جیحون) و در مرز مشترک بین ازبکستان افغانستان قرار دارد. ترمذ، خاستگاه بسیاری از بزرگان دین و عرفا و عالمان بوده که از جمله بزرگان این شهر میتوان به ابوبکر ورّاق ترمذی، سیدبرهانالدین ترمذی، ابوعیسی محمدبن عیسی ترمذی، ابوجعفر محمدبن احمدبن نصر ترمذی و ابوعبداللّه محمدبن علی ترمذی اشاره نمود از این روی، برخی ترمذ را «مدینةالرجال» نامیدهاند. بنای آرامگاه حکیم ترمذی یکی از آثار تاریخی و فرهنگی زیبای شهر ترمذ است.
خجند: از مراکز علمی بزرگ فرارود و از شهرهای مهم حوزه شمالی خراسان کهن؛ امروزه، مرکز استان سغد در شمال تاجیکستان و دومین شهر بزرگ این کشور است. بیشتر مردم این شهر، فارسیزبان و دلبسته و پاسدار میراثهای کهن ایرانیاند و از همین روی خجند را نماد سنت کهن تاجیکان دانستهاند. خجند دارای پیشینه بسیار غنی فرهنگی است و نامدارانی همچون کمال خجندی و برندق خجندی از این دیار برخاستهاند. این شهر با قرار گرفتن در کنار رودخانه سیحون، یکی از بزرگترین مناطق گردشگری طبیعی کشور تاجیکستان است. همچنین از مناطق تاریخی خجند، میتوان از کاخ اورون، مسجد جامع و بقایای شهر قدیم و ... یاد کرد.
دوشنبه: نام قدیم این منطقه سومان یا شومان یا شادمان، در حوزه شمال غربی خراسان کهن واقع شده؛ دوشنبه، پایتخت و بزرگترین شهر کشور تاجیکستان، شهری است که عمده رشد و نقشآفرینی آن را باید مربوط به سده اخیر دانست. از جاذبههای این شهر میتوان به میدان اسبدوانی، باغ گیاهشناسی، استودیوی سینمایی و آبهای گرم گلپسته و ... اشاره نمود. نماد شهر دوشنبه، مجسمه یا هیکل سامانی در میدان دوست، در رو به روی مجلس شورای ملی تاجیکستان میباشد. تندیسی از اسماعیل سامانی به ارتفاع بیست و پنج متر در این میدان قرار دارد، این میدان، سمبل ملی کشور تاجیکستان محسوب میشود.
سمرقند: کهنشهر ایرانی و یکی از کهنترین شهرهای جهان و از شهرهای نامدار و مهم خراسان کهن؛ در امروز، مرکز استان سمرقند و دومین شهر بزرگ کشور ازبکستان است. بیشتر ساکنان این شهر، فارسیزبان هستند و به فارسی تاجیکی صحبت میکنند. این شهر در کنار شهر بخارا، جایگاه خاصی در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی دارد. ادیبان در قدیم، شهر سمرقند را با عباراتی چون «نقطه تابان کره زمین» و «گوهر گرانبهای دنیای اسلام» مینامیدند. آثار معماری فراوان بر جای مانده در سمرقند، که برجستهترین آنها مربوط به دوره تیموری میباشند، جلوهای خاص به این شهر بخشیده است. از آثار تاریخی سمرقند میتوان به مدرسههای الغبیگ، شیردر و طلاکاری در میدان ریگستان، مسجد بیبیخانم، گور امیر، مزار سیدبرکه و ... اشاره نمود.
عشقآباد: پایتخت کشور ترکمنستان، در استان آخال واقع شده. عشقآباد، قطب صنعت و تجارت در ترکمنستان است. این شهر، در حدود شمالی شهر باستانی نسا بنا گردیده است. بر اساس کشفیاتباستانشناسی سکونت در عشقآباد، از اواخر سده اول قبل از میلاد آغاز شده است. قلعه نسا، قلعه گوکتپه، تُلکوشکهبازار، شکارگاه فیروز، دریاچه آب گرم پدر دریاچهها، قصر ترکمنباشی و ... از نقاط تاریخی و دیدنی عشقآباد میباشند.
غزنی: از شهرهای نامدار و قدیمی خراسان کهن؛ با نام تاریخی غزنین و غزنه نیز شناخته میشود. غزنه، مرکز ولایت یا استان غزنی در شرق کشور افغانستان است. بیشتر مردم شهر غزنی، فارسیزبانند. غزنی، پایتخت سلسله غزنویان و یکی از پایگاههای پویای زبان فارسی در دوران پس از اسلام بوده است. شهر غزنی و پیرامون آن، دربرگیرنده آثار تاریخی و فرهنگی قابل توجهی همچون آرامگاه ابوریحان بیرونی، ویرانهای غزنه کهن، منارههای ستارهایشکل باقیمانده از مسجد بهرامشاه، قصر سلطان مسعود غزنوی، مقبره سلطان محمود غزنوی، مقبره سنایی غزنوی و ... است. این شهر در سال 2013، پایتخت فرهنگی جهان اسلام، بوده است.
قندهار: از شهرهای قدیمی خراسان کهن؛ مروز، مرکز ولایت یا استان قندهار در جنوب افغانستان و یکی از شهرهای پرجمعیت کشور است. بر اساس روایات تاریخی، پیشینه قندهار به دوره لهراسپشاه و دوران ماد و هخامنشی میرسد. «اشرفالبلاد» و «دارالقرار» از لقبهای تاریخی این شهر است. قندهار بین رودهای ترنک و ارغنداب واقع شده و پیرامون قندهار، دربرگیرنده مناظری زیبا از کشتزارها، تاکستانها، باغها و چند زیارتگاه است. از آثار تاریخی و فرهنگی قندهار میتوان به تپه باستانی مندیگک، چهلزینه، جاده عیدگاه، آرامگاه باباصاحب و ... اشاره نمود.
کابل: از شهرهای دیرین و نامآشنای خراسان کهن؛ امروزه، پایتخت و مرکز سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور افغانستان، و دارای اقلیمی کوهستانی و مناظری چشمنواز است. جمعیت این شهر، آمیزهای از اقوام و فرهنگهای گونهگون کشور و به عبارتی «شهر ملی افغانستان» است. بیشتر مردم این شهر، فارسیزبان هستند. کابل، شهری تاریخی است و نام آن را میتوان در اساطیر کهن بازیافت در شاهنامه فردوسی نیز از کابل و کابلستان یاد شده است. از مهمترین آثار تاریخی و فرهنگی کابل میتوان دیوار تاریخی کابل، باغ بابرشاه، مقبره تیمورشاه، قصر دارالامان، قصر چهلستون، منار دهمزنگ، مسجد شاه دو شمشیره، مسجد پل خشتی و ... را نام برد.
مزار شریف: در حدود 20 کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ قرار دارد و مرکز ولایت یا استان بلخ، در شمال افغانستان و از شهرهای عمده این کشور میباشد. بیشتر مردم مزار شریف فارسیزبان (تاجیک) هستند. به عقیده اهالی مزارشریف، حضرت علی علیهالسلام، در این شهر مدفون است از این روی این شهر را مزار شریف میخوانند. مزار یادشده به کوشش گوهرشاد بیگم همسر شاهرخ تیموری، بازسازی گردید. میتوان گفت که مزار شریف، شهر آیینهای نوروزی افغانستان است؛ هر ساله به گرامیداشت و شادباش نوروز، جشنی به نام «میله گل سرخ» در این شهر برپا میگردد که به مدت چهل روز، پایدار است. مزار شریف، در ایام سال نو، میزبان مردم نقاط مختلف کشور است که برای جشن گرفتن آغاز سال نو که با برافراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف همراه است به این دیار مسافرت مینمایند.
در نوشتار بالا، به بازشناسی کوتاه و گزیدهای از شهرهای خراسانی پرداخته شد. بیگمان نامهایی آشنا، دیرین و فرهنگمایه همچون گردیز، سمنگان، زرنج، شیندند، بست، طالقان، سمنگان، میمنه، باغلان، فراه، کندوز، جلالآباد، چخچران، کلات، شبرغان، پنجاب، کولاب، قرقانتپه، خاروق (خوروگ)، مرغاب، وانچ، خوقند (کوکند)، فرقانه، اندیجان (آندیژان)، نمنگان، ترکمنآباد (چارجو)، کرکی، تجن، کوشکا و ... را باید بدین فهرست، که فهرست شهرهای خراسان فرهنگی و خراسان بزرگ است، افزود و این کار، زمانی بیشتر و مجالی گستردهتر را میخواهد تا بتوان، تنها، پیشدرآمدی کوتاه، برای ورود به کتاب قطور و پُربار خراسان بزرگ فرهنگی و کاوش در ژرفای پیوندمایههای فرهنگی این کهنسرزمین فراهم آورد.
اما بیراه نگفتهاند که «آب دریا گر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید»، هر چند باید اعتراف نمود که این گفتار هم، از هیچ روی، تکاپو و تکافوی منظور ما را نخواهد داشت؛ زیرا در باور نگارنده، «قدر تشنگی خویشان خراسانی» را باید در گسترهای نمادین و «از نیشابور تا خجند، از هرات تا سمرقند»، و در ژرفایی مینوی، به اندازه تاریخ فرهنگآفرینی و تمدنورزی خاورانزمین در درازنای هزارهها بازنمایاند، پس آن بهتر که تنها، بازگوییم آن شاهمصرع ژرفمعنا را که؛ «دلبسته یاران خراسانی خویشم».
آری! همین دلبستگی ناب، پایهگذار اندیشهورزی و کوششگریای است که رهاورد آن، همگرایی، همکاری و توسعه است. و ارتباط، زیرساخت توسعه. پن، ارتباط، زیرساخت بنیادی توسعه. و نیشابور، خاورانشهر (=شهر غربی) خراسان بزرگ و تنها شهر عمده خراسان کهن است، که در جغرافیای ایران معاصر، برجای و پایدار است. بنابراین و با نگاه به جایگاه ویژه شهرهای چهارگانه نیشابور و هرات و مرو و بلخ، در تاریخ و تمدن خراسان و در اندیشه و باور خراسانیان، از مسولان کشوری و استانی، مدیران و نخبگان نیشابور، انتظار میرود که همگرایی و توسعه همهجانبه روابط فرهنگی، دانشگاهی، گردشگری، صنعتی، کشاورزی، تجاری و ... با خویشان خراسانی را در اولویت برنامههای توسعه قرار دهند.
ما، پیشداشتهها، اشتراکات و ارتباطات کهن و ژرف تاریخی و فرهنگی نیشابور را، در جایجای سرزمین خراسان بزرگ، پاس مینهیم و بر این باوریم که همگرایی و همکاری، عامل همافزایی، برای توسعه همهجانبه منطقه است و پیشینهها و پیوندهای تاریخی به ما میگویند که نیشابور، این کهنشهر نامدار خراسانی، میتواند پرچمدار و پیشتاز و نماد توسعه روابط فرهنگی میان ایران عزیزمان و کشورهای دوست و همسایه؛ ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و افغانستان باشد. فرصتهای توسعه را دریابیم.
نیشابوریان! کوشش و آفرینشی دیگر؛
ما برای «وصلکردن» آمدهایم.
فرزند نیشابورم و در سینهام،
مِهــرِ خراسـان، نهفتـه است.
سپاس، «یار خراسانی»