ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شهر تاریخ و فرهنگ؛ کهنشهری همواره حاضر در بستر تاریخ؛ گرانیگاه هویت خراسان که سرزمین خاوران، فراز شکوه و بزرگی را با او به منصه ظهور رسانده و میرساند؛ سخن گفتن از نشابور، صرفا سخن گفتن از آیینه و تندیس تاریخ و فرهنگ مشرق ایران نیست؛ بلکه سخن گفتن از توانمندیای است؛ بخشی نهفته و بخشی پیدا، که بازآفرینی شکوه فرهنگی پُردرخشناک سرزمین خورشید را در سپهر تمدنی ایرانزمین، در پیشِ چَشم و در خزانه توان دارد و به گواه بارهای بسیار و تکرارهای مکرر حیات تاریخیاش، این دیار را توان تمدنآفرینی شکوهنده هست. توانی که باید آن را بازشناخت، بازیافت و بازپروَرد ... آنگاه است که نشابور، ققنوس تاریخ ایران، سیر و سلوک سیمرغی خراسان را باز میآغازد ... یکی از بنیادهای توانافزایی نشابور-زمین، بازیابی توانمندیهای مواصلاتی و ارتباطی آن است.
1. دهلیز مشرق و کانون مواصلاتی خراسان:
«دهلیز مشرق» یکی از عنوانهایی است که در اشاره به «نیشابور»، در کتابهای تاریخ ثبت شده؛ از آن روی، که این شهر، با موقعیت ممتاز جغرافیایی ممتاز (پای گرفته در پناهدامان مهربان کوهستان بینالود؛ واقع شده در جغرافیای مرکز سرزمینی از ایران معاصر، که امروزه «خراسان»ش میشناسیم) همواره کانون مواصلاتی ایران به مشرقزمین، و سرزمینهای شرقی فراسوی ایران به مغرب بوده است. این راههای شریانی که از روزگاران کهن به کانون مواصلاتی شهر نیشابور میرسیدهاند و خراسان را به سرتاسر سرزمینهای شرق تا غرب و شمال تا جنوب متصل مینمودهاند. عمدهراههای این شبکه مواصلاتی، که در کتابهای کهن تاریخ و جغرافیای قدیم، از آنها یاد شده عبارتند از:
- راه نیشابور به توس، هرات و شرق خراسان بزرگ
- راه نیشابور به خبوشان (قوچان)، مرو و آسیای مرکزی
- راه نیشابور به اسفراین و شمال (دریای مازندران)
- راه نیشابور به جوین (شاخهای به بیهق)، قومس، ری، همدان و آذربایجان و بغداد (جاده ابریشم)
- راه نیشابور به ترشیز (کاشمر) و تون (فردوس) و یزد و شیراز و اهواز
- راه نیشابور به قهستان (خراسان جنوبی) و سیستان و کرمان