فرهنگ، هنر و ادب کشور باید با نام نیشابور به جهان پیوند خورد.
«دکتر میرجلالالدین کزازی»
پیوندهای
نیشابور و موسیقی چیست؟
این پرسشی است که پاسخی درخور برای آن نیافتهام ... چیزی هست و نوایی که در گوش اندیشهام ندا میدهد که در نیشابور، پیوند هماهنگ و شگرف آوا و انسان و طبیعت را توان یافت. جلوههایی آهنگین و ملودیک را در طبیعت و تاریخ و فولکلور نیشابور درمییابم ... چیزی در درونم میگوید «نیشابور، سرشار از موسیقی است». چیزی که میفهمم اما تبیینش!؟ ... مثل اینکه بعضی وقتها میگوییم «... در نوک زبانم است»، یعنی اشارهای در ذهنم هست اما آگاهیام ناچیز است ... من، اکنون، اینگونهام ... چیزهایی میدانم و درمییابم اما پاسخ این سوال، باید چیزی باشد به اندازه جستارگری و کاویدن در زندگی و چگونگی نیشابور و نیشابوریان در درازنای تاریخ .... پس پاسخ این سوال، باید کاری باشد بسیار بسیار گستردهتر و ژرفتر و کاویدهتر و بسطیافتهتر و ساختمندانهتر از دانستهها و دریافتههایم که در اینجا مینویسم، که آنچه در زیر از پیش دیدگانتان خواهد گذشت، اشارتی است کوتاه بر ارجمندیهای موسیقی نیشابور، که از دیدگاه بنده، فقط چند نقطه است در برابر هزاران سطر کتاب «تاریخ موسیقی نیشابور»، که البته این، میتواند فصلی شایان از کتاب بزرگ «تاریخ هنر نیشابور» باشد. به امید نگارش این کتاب بزرگ به قلم توانمند فرزندان کوششگر نیشابور ... اما اینک، اشارههایی به پیوندهای موسیقایی نیشابور و در فرجام سخن، اندیشهای برای بازیابی و خیزش سبک خراسان در آسمان موسیقی ایرانزمین ...
اسطوره موسیقی ایران:
او
از فرزندان هنرآفرین نیشابور در قرن معاصر است که دستان شورانگیزش، خالق شگرفآواهای
تکرار نشدنی در تاریخ موسیقی ایران شد. پرویز مشکاتیان، چیردهدست استادی است که
به باور استادان و کارشناسان موسیقی، لحنی ویژه و قریحهای ممتاز در نواسازی دارد
و قدرت خارق العادهای در تصویرسازی و تبحری فراوان در انواع ریتم ... آثار پیر
سنتوری نیشابور، همراه آهنگینترین شورهای ایرانیان و اعجابآفرین موسیقی ایرانی
در سرزمینهای دور نزدیک بود، حس و حال بسیار قوی این استاد بیهمتا، در نوازندگیاش
مثالزدنی و نامور بود و در این مایه گفتهاند که هیچکس تا کنون نتوانسته است حتی
به این جایگاه حسی نزدیک شود. حسین علیزاده -از سرآمدان موسیقی معاصر ایران- ضمن
اینکه استاد سنتوری نیشابور را هنرمندی غیرقابل تکرار میداند، درباره او میگوید:
«فکر نمیکنم بتوان برای مشکاتیان، جایگزینی پیدا کرد. او نه تنها در نوازندگی
سنتور، استاد بود بلکه در زمینه شعر و دیگر هنرها هم بیبدیل بود، در کل، او
هنرمندی تمامعیار بود. روح شیدایی پیر سنتوری نیشابور، در آخرین روزهای تابستان
سال 1388 از دنیای خاکی پرکشید. دوستداران و شیفتگان این بزرگاستاد هنرآفرین، بر
این فراغ و ضایعه بزرگ برای جامعه موسیقی و هنر ایرانزمین، ناباورانه گریستند.
آثار و آواهای شورانگیز او چونان مهر فروزان، در روح و خاطر ایرانی رسوخ یافته و جزئی
از خاطرات دلانگیز و داشتههای فرهنگی جاوید و شاهکارهای هنری این سرزمین است.
پیر
آیینورزان نیشابور:
حسن پورعیدیان، دوتارنواز نیشابوری و یگانهپاسدارنده هنرهای آیینی و آیینهای موسیقایی خراسان از جمله اسب چوبی و چوببازی خراسان است که در 1383 زندگی را بدورد گفت. پورعیدیان هنرمندی است که پایدارندگی موسیقی خراسان و حیات آیینهای موسیقی خراسان در امروز، وامدار اوست. او از آن دست شیفتگانی بود که در دوران کمتحرکی و خاموشی موسیقی، بیسر و صدا و آرام، در همه شهرهای غرب قصه آهنگین آهوبره و امام رضا(ع) را به اجرا در آورده بود و غربیان را مسحور هنر خود کرده بود. پورعیدیان، پیر نگهدارنده آئینهای ابرشهر کهن ایران –نیشابور- بود و حافظ بخشی از فرهنگ حماسی و آئینی سرزمینش و علت ماندگاری بازی آئینی حماسی چوببازی و اسب چوبی ....
تاجالواعظین:
میرزامحسن
تاج نیشابوری، واعظ خوشآواز و ردیفدان، بنامترین منبریخوان دورهی قاجاریه است
که سبک آوایی و آوازی وی سرمشق و مورد تقلید هنرمندان بسیاری پس از وی قرار گرفته
است. اجراهای شورانگیز، قدرت صدا و موقعشناسی هنری حاج تاج نیشابوری، یکی از
خاطرات جاوید و حکایات ماندگار تاریخ آواورزی مذهبی ایران است، چنانکه گفتهاند
هنگامی که تاج نیشابوری از منبر پایین می آمد، بیشتر حاضران برمی خاستند تا خود را
به مجلس بعدی او برسانند.
حکیم
نیشابور، نظریهپرداز موسیقی:
خیام نیشابوری، رسالهای کوتاه در زمینه موسیقی نظری نگاشته است. «رساله موسیقی خیام»، فصلى از شرح این دانشمند بر کتاب موسیقى اقلیدس میباشد. حکیم نیشابور، در این رساله، بیست و یک ذوالاربع (دانگ) معمول در عصر خود را با نسبتهاى ریاضى معین کرده است به عبارتی، ضمن ذکر انواع ذوالاربعها (دانگها)ى موسیقى زمان خود فواصل بین نتهاى آن را با اعداد دریافتى معرفى، و همچنین درباره تاثیر هر کدام با کلماتى از قبیل خوشآهنگ، قوى و زیبا و بالاخره ناخوشآهنگ نظر خود را ارائه کرده است.
و
اما رازآواهای خانگاهنشینان و شیدائیان نیشابور:
نیشابور، یکی از سرزمینهای معناپرور و عرفانخیز حوزه تمدن ایرانی و اسلامی است. از گشت و گذارها و تجربهها و حکایتهای شیخ ابوسعید ابوالخیر در میان کوچهبازراها و پاکباختگان نیشابور، بسیار شنیدهایم و خواندهایم. سلطانالعارفین -ابراهیم ادهم مروزی- نیز در سلوکی 9 ساله در هفتغار نیشابور به دریافتهایی دگرگونه از معنای هستی، همراه با موسیقی طبیعت کوهستان بینالود دست یافته است. مولانای بزرگ، عطار را در نیشابور دریافته و از این دست بسیارند که در تواریخ عرفان و تذکرهها توان از آن نشان فراوان یافت. سرزمین چنین معناپرور، خانقاههایی درخور داشته است که محمل و محفل شوریدگان و شیدائیان معناپیشه بوده و اینجاها کانون سماعورزی خانگاهیان بوده است و سماع، تجربهای دیگرگونه است که شنونده را شنیدن تلاوت قرآن و آواز خوش و سرود و موسیقی پیدا میگردد، در اینجا موسیقی، دستیاری است که حال و وجدی درونی را برای درک و دریافتی ژرف از حقیقت فراهم میآورده است. اما ژرفا-روشن شور و نوای و آوای حقیقتجویان خانگاههای نیشابور چونان ناگفتهرازهای آن شیدائیان در پس پردههای ناتوان-گفتنیها از نگاه ما پنهان مانده است و در نوشتارهایی چون تذکرةالاولیاء عطار میتوان به اشارتی پوشیده و مختصر از آن حالها و قالها دست یاخت. البته، ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری که از مشایخ صوفیه قرن چهارم هجری است، قدیمترین اثر در زمینه سماع را با نام «رساله در سماع» نگاشته که در آن به تبیین نظری سماع از دیدگاه بزرگان دین و عرفان و بررسی شرعی و عرفی آن میپردازد. هر چند هنوز هم نواهای خانقاهها، هنوز هم در پردهی راز، پوشیده مانده است اما باید بر این نکته اذعان داشت که خانقاهها و خانقاهیان نیشابور، کانون گونهای موسیقی آیینی بودهاند که رگهها و پردههایی از آن را در لابلای کهنمایه آواها و ملودیهای بومی و آیینی نیشابور امروز نیز توان یافت.
عطار
نیشابور و پردههای موسیقی:
در فرازی از «مصیبتنامه» عطار نیشابوری به مقامات (پردههای) موسیقی اشاره میشود؛ عشاق، مخالف، مخالف راست، نهاوند، حسینی، سپاهان، عراق. پژوهشگران بر این باورند که پرده «مخالف راست» که در «مصیبت نامه» عطار آمده، به احتمال زیاد این نام در منطقه نیشابور، رایج بوده است. از این نگاه، میتوان بدین معنی رسید که علوم و فنون موسیقی در نیشابور از چنان اقبال، رشدیافتگی و بومیسازی برخوردار بوده که نامها و اصطلاحات خاص خود را داشته است. اما نگاهی به پردههای موسیقی در نگاه عطار:
چون صدف را پردگی بسیار بود
پردگــی را پرده فرض کار بود
پس ده و دو پرده را بگشاد جای
تا کسی ننهد برون از پرده پای
بست لایق پرده عشاق را
تا نوایی میدهد آفاق را
چون مخالف دید از او واخواست کرد
تا پس پـرده مخالف راست کرد
آن یکی را در نهاوند اوفکند
وان دگر را بسـته در بند اوفکند
پس زفان با تیغ و بانگ راهزن
بر حسینی زد بآواز حسن
عاقبت سوز فراق آمد پدید
از سپاهان و عراق آمد پدید
عجبالزمان،
سند اصالت و پیشینه موسیقی نیشابور:
عجبالزمان محمد بن محمود نیشابوری، دانشمند موسیقیدان نیشابوری است که نخستین رساله موسیقی را به زبان فارسی نگاشته است. نیشابوری برای موسیقی، جایگاهی معنوی قائل است و در رساله خود میگوید «موسیقی، علمی شریف است». بدون تردید محمد نیشابوری، در نگاشتن نخستین رساله موسیقی زبان پارسی، سنتها و دانش موسیقایی شفاهی و عملی موطن خود یعنی خراسان و نیشابور قرن پنجم و ششم هجری را در نظر داشته و از آن پیروی نموده است. در فصل سوم این رساله، از مقام یا پردهای به نام «نیشابوره» نام میبرد و میگوید: «... و پرده راست شاه همه پردههاست و همه پردهها از وی گرفتهاند. مخالف راست از بالای او گرفتهاند و آن پرده را «پرده نیشابوره» گویند و پرده نگارین ...» خوشبختانه، رساله موسیقی نیشابوری، به همت یکی از دوستداران میراث معنوی ایران، در آدرس http://musictreatise.blogsky.com بر روی وب قرار گرفته است. براستی «رساله موسیقی نیشابوری» سندی است از اصالت هنر موسیقی در میان نیشابوریان و همچنین نشانگر صاحب پیشینه و سبک و نظر بودن نیشابور در علم و فن و هنر موسیقی است. چه خوب است که آموزشگاهها و دستاندرکاران موسیقی در نیشابور، این رساله کوتاه و کمحجم را با خط خوش یکی از خوشنویسان هنرمند نیشابوری بازنویسی نمایند و با آرایهای شایسته، آن را به عنوان سند کهن موسیقی نیشابور، در اتاقهای کار و سالنها و اماکن مرتبط با موسیقی شهرستان، به نمایش بگذارند.
تاری
در دست ... دل را ننوازی؟
آنچه در اینجا میخواهم بگویم یک جور برداشت شخصی است؛ یک چیزی، یک فکری و یک حرفی که برای من به عنوان یکی از فرزندان کهندیار، یکی که صبح اردیبهشت از سُکر نسیم دامنههای بینالود سرزنده-هوشیار و در نیمروز بر ویرانههای خاموش و مغرور تربآباد و شادیاخ، نگاه بر جایگامهای نیشابور دیرسال حکمتآموز نهاده و در نُماشم (غروبگاهان) در کنار یادمانگاه رازآمیز خیام، بر لب جوی عمر نشسته تا همراه با می معنوی رباعیات حکیم راز، گذری دیگر را در تماشای شبهای فیروزهای نیشابور بیازماید، معنا و مایهای ژرف دارد. میخواهم بگویم: اگر در نیشابور باشی و به دنبال دریافتن چیزی فراسوی این پوسته که هر روز، پیرامون نگاهت را و اندیشهات را حصاری روزانه برای روزانگی میکشد، اگر –خیلی ساده بگویم- اهل معنی باشی، نمیتوانی در آغوش کوچهباغهای نشابور، در دنج خلوتگاه رازآمیز خیام و عطار، در هاله ملودی نسیم و پرنده و درختزارهای رودکدههای کوهستان بینالود، و در هر جای تامّلناک کهنشهر شرقی، ... شاعر نشوی، تاری در دست ... دل را ننوازی، نیندیشی به آنچه در فراتر از امروز و دیروز و حتی فردای تو میگذرد!
آبی،
همچون شبهای فیروزهای نیشابور:
گروه موسیقی «جاده ابریشم»، یک گروه بسیار مشهور بینالمللی است که اجراهای زیادی در نقاط مختلف دنیا داشته. کار شاخص این گروه مشهور، قطعهای است با نام «آبی، همچون شبهای فیروزهای نیشابور»[Blue As The Turquoise Night of Neyshabur]. این قطعه، بارها و بارها توسط گروه موسیقی جاده ابریشم در کشورهای مختلف دنیا اجرا شده است و به عنوان یکی از قطعات محبوب این گروه درآمده است بطوری که بسیاری ازجهانیان شرق و غرب کره خاکی، «جاده ابریشم» را با «آبی، همچون شبهای فیروزهای نیشابور» میشناسند. این پاراگراف را نوشتم تا بهانهای شود و بگویم: نیشابور، بار معنایی خاصی دارد، چون تاریخ و هویت و طبیعت و زندگی نیشابور، چیزی متفاوت است، حس هنری برآمده از نیشابور نیز تاثیر متفاوت خواهد داشت... آوا و ملودی و آهنگ نیشابور، چیز دیگری است... نیشابور، مستعد موسیقی است و بارور از معانی آوامند متعالی ...
جان نیشابور، پر از حس و شوق موسیقی و نیشابور، شهر موسیقی است.
رشتهای
برای بنیان سبک متمایز و پیشینهمند موسیقی خراسان:
میدانم که در برابر همه آگاهاهیهای آگاهان از موسیقی نیشابور، چیزی بسیار کم و ناچیز گفتهام، فقط خواستم حرف من، اشارهای باشد بر این معنی که «نیشابور، برومنددیار موسیقیایی خراسان است» و ریشههای آواهای آهنگین چنان در گذشته و حال و آینده و تارو پود زندگی ابرشهر فرهنگی خراسان عجین و آمیخته و پیوسته است که پارهای از هویت کهندیار است ... و اگر اینگونه نمیبود چیرهدستان و شگرفآواآفرینانی چون تاج و پورعیدیان و پرویز از خاکش بر نمیخواست. خاک و سرشت نیشابور همواره بارور هنر و شعر و موسیقی است و بیجا نگفتهاست آن شیدایی:
خاک نیشابور را نازم که از هر خشت او
شاعری خیزد توانا، یا هنرمندی بنام
در
فرجام سخن، فقط یک حرف دارم ... آیا تاکنون، به اندیشه ضرورت تاسیس رشته موسیقی در
دانشکده هنر نیشابور، نگریستهایم؟ موسیقی بومی خراسان، نیاز به حمایتی جانانه
دارد، آیا زمان آن فرا نرسیده است که دانشکده هنر مادر شهرهای خراسان، بستری را
برای آموزش، ترویج و پژوهش در موسیقی خراسانی فراهم نماید؟
بر
این باوریم که؛ نیشابور، نه تنها میراثدار بنیادهای موسیقی خراسان است که باید
زمینهساز و خیزشآفرین سبک متمایز ملی و جهانی موسیقی خوشآهنگ و پیشینهمند
خراسانی باشد. آیا از همیشه-فرهنگ-شهر خراسان، انتظاری جز این میرود؟
حلقهی شوریدگان را ایمنی در کار نیست
تار دل، در دستگاه شور، میخواند مرا
طرحی از آینه و خورشید دارم پیش رو
آفتاب صبح نیشابور، میخواند مرا
با
سپاس
«یار خراسانی»