نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

اللهم صل علی محمد و آل محمد
نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

نیشابور سرزمین بینالود (خراسان مرکزی)

اللهم صل علی محمد و آل محمد

نیشابور، پایتخت فرهنگی خراسان

- خراسان و ریشه‌های ژرفناک آن؛

«خُراسان»؛ «خاور‌زمین»؛ «سرزمین خورشید»؛ در جغرافیای کهن، منطقه‌ای است که به طور سنتی به سرزمین‌های شرق کویر نمک تا ترکستان و هندوستان در شرق و ماوراءالنهر در شمال و به سرزمین‌های فراسوی هرات در جنوب، محدود بوده است. خراسان از زمان ساسانیان به این سوی، نامی سنتی و کلی برای اشاره به نواحی شرقی ایران امروزی و بخش‌هایی عمده از کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخش‌هایی از قرقیزستان امروزی به کار می‌رفته است. خراسان، یکی از سرزمین‌های گرانمایه و نامدار «ایران فرهنگی» و میراث فرهنگی، معنوی، تاریخی و حافظه جهانی مشترک ایران و همسایگاه خاوری آن است که سهم سترگی در تمدن و فرهنگ بشری داشته. خراسان، در دوران پیش از اسلام، خاستگاه امپراتوری اشکانی پارتیان و در دوران اسلامی، خیزشگاه حکومت‌های ایرانی چون طاهریان و صفاریان و سامانیان بوده و مهد پیدایش و پرورش زبان فارسی دری و پایگاه بزرگترین دانشمندان تمدن ایران، جهان اسلام و دنیای سده‌های نخستین و میانه هجری است. 

 

بشاری مقدسی (قرن 4هـ.ق) در کتاب معروف «احسن‌التقاسیم فی معرفة‌ الاقالیم»، خراسانیان را «پی‌گیرترین مردم در فقه‌آموزی و پایبندترین مردم به راستی» دانسته و می‌گوید: «در آنجا دانش بسیار، حافظه شگفت‌انگیز، دارائی بسیار، رای استوار است. مرو در آنجا است که دنیا بدان بسته و بلخ که بالاترین بوده و بی‌مانند است، و نیشابور فراموشناشدنی با حداکثر گسترش و خوبی دیه‌ها نیز در آنجا است. وزیران، پیشوایان، دانشمندان، از آنجا برخاسته‌اند.» این خراسان بزرگ، در دوران اوج شکوه فرهنگی و تعالی تمدنی‌اش، به چهار بخش اصلی یا «ربع» تقسیم می‌شده و شهرهای بلخ، مرو، نیشابور و هرات؛ چهار شهر اصلی، کرسی‌ها، مرکز ربع‌ها و کانون تحولات خراسان بوده‌اند، در این باره گفته‌اند: «ریشه‌های ژرفناک خراسان را بایست در دل تاریخ پردرازنای بلخ و نیشابور و مرو و هرات بازجست.» در جغرافیای امروز؛ «نیشابور» در ایران، «بلخ» و «هرات» در افغانستان و «مرو» در ترکمنستان، واقع شده است. 

 

- نیشابور بزرگ تاریخی و فرهنگی:

چنانکه گفته شد »خراسان بزرگ» به چهار بخش یا ربع، تقسیم می‌گردید: بلخ، مرو، هرات و نیشابور. بخش باختری یا ربع غربی خراسان بزرگ به نام شهر عمده آن، یعنی «ربع نیشابور»، نامیده می‌شد. نام قدیم نیشابور، «ابرشهر» است و در دوران پیش از اسلام و در سده‌های اولیه اسلامی نیز با همین نام، شناخته می‌شده. ابرشهر یکی از بخش‌های ایرانشهر (ایران) در دوره‌ پیش از اسلام و یکی از استان‌های گسترده دوره اشکانی و ساسانی است و ولایت‌ها و شهرهای تابعه، تحت  این نام، شناسایی می‌گردیدند. در سده‌های نخستین اسلامی، ابرشهر در کنار نیشابور به عنوان نام، حضور دارد، تا این که به تدریج از سده‌های چهارم و پنجم هجری، نام «نیشابور» یکسر به جای نام «ابرشهر» می‌نشیند و همچنین؛ گستره جغرافیایی غرب خراسان بزرگ، «نیشابور» یا «ربع نیشابور» خوانده می‌شود. «خزانه مشرقین»، «تجارتخانه خاور و باختر» و «دهلیز شرق»، از شمار پاژنام‌های نیشابور در درازنای تاریخ‌اند که هر یک از آنها به  یکی از ویژگی‌های برجسته این دیار، در جغرافیای مشرق‌زمین، اشاره دارد. ابوالحسن بیهقی (6هـ.ق) در کتاب «تاریخ بیهق» نیز، نیشابور را با تعبیر «بهین بلاد خراسان» (بهترین شهرهای خراسان) توصیف می‌نماید و می‌نویسد: «قال رسوال‌الله صلی‌الله علیه: خیر بلاد خراسان، نیسابور».

 

با مرور متون جغرافیایی و تاریخی که خراسان بزرگ را در دوران پویایی و شکوه فرهنگی و تمدن آن نشان می‌دهد؛ مناطقی که تحت نام «ربع نیشابور» یا «نیشابور» شناخته می‌شده‌اند، عبارتند از: بُشت (ترشیز، کاشمر)، بیهق (سبزوار)، جوین، جاجرم، اسفراین، خبوشان (قوچان)، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاوه (تربت حیدریه)، رخ (کدکن)، زوزن، بوزجان، طوس (مشهد)، نسا (در جنوب ترکمنستان)، ابیورد (شمال خراسان)، طبسین (جنوب غربی خراسان) و قهستان (خراسان جنوبی) از ولایت‌های نیشابورند. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، در پیشگفتار تاریخ الحاکم، این «نیشابور بزرگ» را چنین توصیف می‌نماید: ناحیه‌ای است که در جنوب، از حدود کاشمر امروز، شروع می‌شود، تا دامنه کوه‌های هزار مسجد در شمال، در حدود خبوشان (قوچان کنونی) می‌گسترد و از مشرق، در حدود تون (فردوس کنونی) و گناباد و طبس، تا مرز گرگان را در غرب، فرا می‌گیرد، یعنی مجموعه خراسان کنونی، که در مرزهای سیاسی ایران معاصر وجود دارد. بنا به عرف این کتاب، تقریباً همه خراسانیان کنونی، نیشابوری‌اند.» باری، این «نیشابور بزرگ تاریخی-فرهنگی» را در جغرافیای امروز می‌توان بر استان‌های سه‌گانه خراسان شمالی، خراسان جنوبی و خراسان رضوی ایران تطبیق داد.

 


- فرهنگ‌شهر پیروزه‌ای خراسان:

خراسان بزرگ، پیش از آنکه گرفتار تاخت و تاز و هجمه وحشیانه تارتاریان گردد، دارای اعتبار و حوزه تاثیر و نفوذ ویژه‌ای در جهان متمدن روزگار خود بود و شهرهای بلخ و نیشابور و مرو و هرات و چند شهر دیگر همچون بخارا و سمرقند و غزنه استوانه‌های آن بودند. در این خراسان شکوه‌آفرین فرهنگی، در میان چهار شهر اصلی آن؛ نیشابور، بیش از همه کانون فعالیت‌های علمی، رونق اقتصادی و تحولات سیاسی بود. پس، در جایگاه تمثیل: اگر رویه مسکون کره خاکی (جهان) را به انگشتری تشبیه نماییم؛ خراسان، از دیدگاه نقش و تاثیر فرهنگی و فکری آن، همچون نگین پُر از شکوه و جلال این انگشتری است و فرهنگ‌شهر پیروزه‌ای نیشابور، آن اشعه تابناک و درخش دلربایی است که نشان و نماینده این شکوه و تجلی و ترقی است. پس بیراه نیست که، نیشابور را «چشمِ خراسان» نامیده‌اند و نقش و تاثیرش را در جایگاه «کلانشهر مشرق‌زمین» توصیف نموده‌اند و این، فقط یک حرف نیست، زیرا؛

 

-- «سُبکی»، تاریخنگار بزرگ عرب، نیشابور را از مهمترین و بزرگترین شهرهای اسلامی دانسته، با بغداد مقایسه نموده و آن را در بین همه شهرهای اسلامی، با عبارت «بی‌مانند» توصیف می‌کند.

-- جغرافیدانان و جهانگردانی نامدار همچون «مَقدَسی» و «یاقوت حموی»، نیشابور را «شهر بزرگان» و «معدن فضلا و منبع علما» معرفی نموده‌اند.

-- مری بویس از «اهمیت و نقش مکتب تصوف نیشابور» سخن می‌گوید و جورج سارتن، این شهر را «از بزرگترین مراکز تصوف در عالم اسلام» می‌داند.

-- تاریخ تمدن جهان «ویل دورانت» از معماری و جلوه‌های هنری بناهای نیشابور، اظهار شگفتی می‌کند و فریتس مایر، نیشابور را «دومین شهر حکومت اسلامی» می‌داند.

-- ویچ برتلس «رشد فرهنگی، صنعتی و علمی نیشابور» را می‌ستاید و احمد عبدالحمید غراب، نویسنده عرب، نیشابور را «بزرگترین مرکز فرهنگی خراسان و مرکز حوزه‌های علمی در تاریخ فرهنگ اسلامی» می‌داند.

-- و دانشمندان و پژوهشگران و نویسندگان ایرانی؛ این نیشابور را «فشرده‌ای از ایران بزرگ» (محمدرضا شفیعی کدکنی)، «یکی از مراکز علمی و دینی بزرگ جهان» (بدیع‌الزمان فروزانفر)، «از سنگرهای کهن تصوف» (عبدالحسین زرین‌کوب)، «نماد جاودانگی ایرانشهر» (میرجلال‌الدین کزازی) و «یکی از بزرگترین ماجراهای فرهنگی و سیاسی جهان» (محمدعلی اسلامی ندوشن) و ... توصیف نموده‌اند.

 

نیشابور، شهر مردم خراسان:

خراسان بزرگ تاریخی و فرهنگی، پس از یورش جانکاه و خانمان‌سوز مغول، هر چند با تحولات سیاسی بسیاری مواجه شد تغیرات فراوانی یافت اما پس از گذشت چندین قرن، شوربختانه، هیچ گاه نتوانست آن نقش و شکوه فرهنگی و تمدنی پیشین را بازیابد. گویی خراسان، چشم به پهلوان‌شهرهای کهن و استوانه‌های فرهنگ خود؛ بلخ و مرو و نیشابور و هرات و بخار و سمرقند و غزنه و چون اینها دارد که یکی پس از دیگری، برخاسته و این پاره نامدار ایران بزرگ فرهنگی را بشکوه و بلند برآورند. اما نیشابور ... تاریخ؛ نیشابور را شهر نظامیه‌ها و مجمع دانشمندان بزرگ و دارالعلم خراسان؛ پایتخت و دارالملک و یا یکی از مراکز حکومتی فرمانروایان و حاکمان خراسانی همچون طاهریان و سمانیان و غزنویان و سلجوقیان و ...؛ تجارتخانه و خزانه خاوران و حلقه اتصال تجاری خراسان با غرب؛ مرکز نامدار هنر و  نگارگری و سفالگری و فلزکاری و شیشه‌گری و بافندگی خاوران معرفی می‌نماید.

 

اما از نگاهی دیگر و به قول استاد رسول جعفریان، «نیشابور، یکی از شهرهای کهن ایرانی است که برجسته‌ترین نقش آن در تاریخ ایران، نقشی است که در عرصه فرهنگ و دانش از خود بر جای گذاشته است. در واقع، این شهر، همراه با بخارا و مرو و بلخ و سمرقند، استوانه‌های دیار خراسان بزرگ را تشکیل داده، در تقویت بنیه علمی سرزمین پهناور ایران، نقشی اساسی داشته و سرحلقه بسیاری از مکتب‌ها و جریان‌های فکری جهان اسلام را به سرنوشت تاریخی خویش، پیوند زده است.»

 

این شهر، در طول تاریخ حیات اجتماعی خود، به عنوان «شهر مردم خراسان» یا «شهر اندیشه‌ها و باورها و دانش‌ورزی خراسانیان» شناخته می‌شود و به تعبیری؛ نیشابور، مهربان‌دیاری است که مردمان خراسان‌زمین، روی بدان داشته‌اند. با واکاوی تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان، نشان از دانش‌مردان و دانشورزان بسیار فراوان از جای جای خراسان، می‌توان بازیافت که نیشابور را موطن گزیده و در این شهر رحل اقامت و سکونت افکنده‌اند و همین جامعه چندفرهنگی و این فضای اجتماعی تعامل و تحول و تطور فرهنگی است که این شهر را به یکی از افسانه‌های شگرف فرهنگی در تاریخ تمدن بشریت، تبدیل نموده است. محدثی از بخارا یا تاجری از کاشغر، خنیاگری از مرو، گوهرشناسی از ختن، شاعری از بلخ، فقیهی از جوین، ریاضی‌دانی از بوزجان، عارفی از هرات، معماری از توس، تاریخ‌نگاری از بیهق و فیلسوفی از خود نیشابور ...؛ این نمایی از چهره اجتماعی نیشابور دوره اوج تمدنی خراسان است.

 

کتاب تاریخ الحاکم، یکی از منابعی است که چهره فرهنگی و اجتماعی نیشابور را به عنوان جامعه‌ای مرکب از مردمان و دانشورزان و فرهیختگان سرتاسر خراسان و جای جای دیگر جهان، به نمایش می‌گذارد. در این کتاب، بارها نام‌هایی را می‌بینیم که با نسبت‌نام‌هایی چون بلخی، هروی، مروزی، بخاری، سمرقندی، استوایی، ترمذی، ابیوردی، فرغانی، جوزجانی، کابلی، جنجرودی، طالقانی، ابیوردی، شاشی یا چاچی، نسوی، خجندی، جوزجانی، بغلانی، مرورودی و ... همراه گردیده است. در همین کتاب الحاکم، از اهالی دانشورز ولایت‌های ربع نیشابور که ساکن شهر نیشابور بوده‌اند نیز با نسب‌نام‌هایی چون اسفراینی، استوایی (استوا= قوچان)، طوسی، بیهقی (=سبزوار)، ابیوردی، باخرزی، بشتی (بشت= کاشمر)، بوزجانی (= حدود تربت جام)، جوینی، جنابدی (جنابد= گناباد)، خوافی، دهستانی (دهستان= منطقه‌ای در شمال بجنورد)، زوزنی (= حدود تایباد)، سرخسی، طبسی، قهستانی (= قاین و جنوب آن)، کلاتی، نوقانی، خسروجردی، مزینانی، زاوهی، آزادواری،   و ... نام برده شده است.

 

- نیشابور، پایتخت فرهنگی خراسان:

باری؛ تاریخ اجتماعی و فرهنگی خراسان، نشانگر پیوندها و باشندگی‌ها و پیوستگی‌های ژرف خراسانیان در «شهر مردم خراسان»، نیشابور است. از این نگاه، نقش سنتی و تاریخی نیشابور در حیات اجتماعی و فرهنگی خراسان بزرگ، همان نقشی است که تهران در ایران امروز، ایفا می‌نماید؛ پس اگر تهران امروز، «شهر ملی ایران» ‌نامیده می‌شود، نیشابور را نیز با نظر به ابعاد گسترده و عمیق و نافذ و بی‌همتای تاریخی و فرهنگی‌اش، باید «شهر ملی خراسان» نامید؛ شهری که تاریخ فرهنگی و اجتماعی آن، عصاره و فشرده باورها و دانش‌ها و حکمت‌ خراسان بزرگ است و بزرگان و مشاهیر یکایک شهرها و دیارهای خراسان را از این خوان فرهنگ، بهره‌ای است پیدا و ماندگار. آیا می‌توان از بزرگمردان نامی خراسان همچون مولوی بلخی، ناصر خسرو قبادیانی، امام محمد غزالی، ابوسعید ابوالخیر، سنایی غزنوی، ابراهیم ادهم مروزی، کمال خجندی، نظامی سمرقندی، ... گفت و اشاره‌ای به نیشابور نکرد؟!

 

نیشابور، با این پیشینه و هویت فرهنگی و تاریخی سترگ و شگرف، تنها شهر عمده خراسانی است که در جغرافیای ایران امروز برجای مانده است. چنانکه استان‌های سه‌گانه خراسان، نیز تنها بخش عمده خراسان بزرگ هستند که در جغرافیای امروز، هنوز، نام خراسان را پایدار و پابرجای، نگه داشته‌اند. این خراسان، در تطبیق با جغرافیای قدیم، همان ربع نیشابور قدیم خراسان بزرگ است و یکایک شهرستان‌ها، شهرها و آبادی‌های این منطقه، پیوندهای ژرف و ناگسستنی با یکدیگر دارند و نیشابور، سررشته‌دار تاریخ و حلقه پیوند فرهنگی یکایک آبادی‌های این خراسان تاریخی و فرهنگی است و در واقع؛ نیشابور، پایگاه و گرانیگاه تاریخ و فرهنگ خراسان و «پایتخت فرهنگی خراسان» است. و این نیشابور؛ پایتخت فرهنگی خراسان، خود، با یکایک شهرها و آبادی‌های خراسان بزرگ که بخش بیشتر آن در خارج از مرزهای ایران امروز است ارتباطات و پیوندهای تاریخ و فرهنگی تنگاتنگی دارد.

 

- رسالت تاریخی و فرهنگی نیشابور:

اگر نیک بنگریم و این سرمایه سترگ فرهنگی را دریابیم؛ نقش نیشابور به عنوان بازیگر بی‌همتای دیپلماسی فرهنگی کشورمان در ارتباط با دیگر شهرهای خراسان بزرگ فرهنگی که امروزه در جغرفیای کشورهای دوست و همسایه در شرق و شمال شرق کشورمان قرار دارند محسوب می‌گردد. اگر به این توانمندی و سرمایه فرهنگی و تاریخی، تاکنون ‌توجه شایانی نشده، چیزی از اهمیت فعال‌سازی دیپلماسی شهری نیشابور برای گسترش دوستی‌ها و همدلی‌ها و همکاری‌ها و همیاری‌ها با شهرهای هم‎پیوند در این کشورهای دوست و همسایه نمی‌کاهد. اگر نام سمرقند و بخارا و غزنین و هرات و ... در ایران امروز، نام‌هایی دیرآشنا و مهرانگیزند، نام نیشابور نیز در میان مردم این کشورها چنین جایگاه و تاثیری دارد. این رسالت نیشابور است تا به پشتوانه اشتراکات عمیق تاریخ و فرهنگی خود، شکوه تاریخ را برای ساختن فردای بهتر، به امروز فراخواند ... این رسالت پایتخت فرهنگی خراسان است، برای ایران، برای خراسان ایران و برای تعمیق‌دوستی‌ها و هم‌افزایی توسعه اقتصادی و فرهنگی با همسایگان مهرورزمان ... ترکمنستان، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان.

 

فرزند نیشابورم و در سینه‌ام

مِهــرِ خراسـان نهفتــه است

«یار خراسانی»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد