چهره جهانی حکیم نیشابور:
حکیم عمر خیام نیشابوری، از شخصیتهای یگانه تاریخ فرهنگی ایران و سخنسرایان زبان پارسی است. حکیم نیشابور، با ریختن اندیشه خود در «رباعی» -از کوتاهترین قالبهای شعر فارسی-، با زبان و بیانی موجز و مختصر، چنان محبوبیت، تاثیرگذاری و آوازهای در میان جهانیان، یافته که سخن هیچ یک از نامداران چامهسرایان پارسی، از جمله مولوی و فردوسی و حافظ و عطار و سعدی، این ژرفای نفوذ و گستره فراگیری را نیافته است. خیام، سرشناسترین شاعر ایرانی در میان مردمان سرتاسر دنیاست، چنانکه استاد مجتبی مینوی نیز میگوید: «خیام، تنها متفکر ایرانی است که زنده و پاینده بودن نام و گفته او، در میان تمام دنیا مسلم است»(1) به گونهای که، هرساله در دانشگاهها و مراکز فرهنگی سراسر جهان و به ویژه در قلمرو اروپا، آیینهای گوناگونانی، برای بزرگداشت خیام برگزار میشود. همچنین، نامگذاری مکانهایی در کشورهای مختلف به نام خیام، و نامگذاری یک سیارک در منظومه شمسی، توسط «ناسا»، نشاندهنده شهرت جهانی، شاعر رباعیسرای ایران است. بسیاری از شعرهای خیام، به مرور زمان، به ضربالمثل تبدیل شدهاند. محبوبیت شعرهای خیام در جای جای جهان، به اندازهای است که افرادی مثل آبراهام لینکلن و ولادیمیر پوتین از خواندن رباعیات خیام، سخن گفتهاند.(2)
حکیم غیاثالدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام، در حدود 437 هجری در نیشابور، دیده به جهان گشود. او زندگیاش را با تسلط به بیشتر علوم روزگار خود از جمله ریاضیات، فیزیک، موسیقی، پزشکی، فلسفه و الهیات گذراند و تمام معاصرانش او را به عنوان یک دانشمند و فیلسوف میشناختند. اما شهرت جهانی خیام، چندین قرن پس از مرگش، شروع شد؛ زمانی که ادوارد فیتزجرالد انگلیسی، دست به ترجمه و انتشار رباعیات او زد. تأثیر همین رباعیها بر ادبیات غرب و نویسندگانی مثل مارک تواین و تی.اس. الیوت بود که خیام را به شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرد.(2) دکتر احمد تمیمداری مترجم «گستره شعر پارسی در انگلستان و آمریکا» درباره تاثیر سخن خیام، چنین میگوید: «رباعیات خیام، آنچنان در اروپا ریشه گرفت و تاثیر داشت که موجب ایجاد یک مذهب و آیین به نام مذهب خیام در اروپا شد.»(3) باری! فیتز جرالد نه تنها نام خیام را در انگلستان و به پیرو آن، در اروپا و سرتاسر دنیا شناساند بلکه با بازتاب اندیشه خیام در جهان غرب، نام خود را نیز بلندآوازه نمود و امروز، نام این دو از هم جداشدنی نیست. در سال 1859 میلادی ترجمه منظوم رباعیات خیام، به دست فیتز جرالد منتشر شد، گر چه در ابتدا مورد توجه قرار نگرفت، اما چند سال بعد، زبانزد محافل ادبی جهان شد.(4)
پسر اروپایی خیام و گلبرگهایی از ایران:
امروز ترجمه رباعیهای خیام، جزء متون کلاسیک ادبیات انگلیسی به شمار میآیند.(2) در واقع، ترجمه فیتزجرالد، بازسُرایی رباعیات خیام به زبان انگلیسی است. محتوای ترجمه، چنان سلیس و شیواست که مردمان انگلیسیزبان احساس نمیکنند که دارند به جای شعر انگلیسی، ترجمههای دست و پا شکستهای از یک زبان دیگر را میخوانند. فیتزجرالد نیز خود، به صراحت گفته است که شعر او ترجمه لفظ به لفظ رباعیات نیست، بلکه بر پایه مفهوم و اندیشهای که در هر رباعی یا در مجموع چند رباعی آمده است، بنای ساختن هر پاره شعر انگلیسی خود را گذاشته است. «ریچارد لوگا لیپین» که خود نیز در سال 1897، رباعیات خیام را به زبان انگلیسی به رشته شعر در آورده، درباره رباعیات خیام و کار فیتزجرالد چنین میگوید: «شاید بتوان گفت که رباعیات در اصل خود، یک گل نیست بلکه برگهای گل سرخ است که از مجموع آنها گلی به وجود میآید و نیز شاید که ترجمه فیتز جرالد به منزله نخستین شکفتگی این گل باشد نه شکفتن مجدد آن. گلبرگها از ایران آمدند لیکن جادوگری انگلیسی به افسون خویش، از آنها گل سرخ روحپروری ساخت. از توده این گلبرگهای میآلوده فیتزجرالد، گل سرخی مرکب از صد و یک گلبرگ به وجود آورد که از جهت زیبایی و خوشبویی هیچ گلی به پای آن نمیرسد.»(1) هرچند، برخی صاحبنظران نیز معتقدند که فیتزجرالد در ترجمهاش فقط بخشی از خصوصیات سخن و اندیشه خیام را نشان داده است. خود وی نیز در نامهای به کاول به این موضوع اشاره میکند و مینویسد: «من از همان اول، فکر میکردم که او (خیام) یکی از برجستهترین شاعران فارسیزبان است و تو مرتب در اشعارش، نشانههایی از یک قوه تحیل منطقی مییابی، که من حتی به خواب هم نمیدیدم. شاید به جرأت بتوان گفت که این معماهای منطقی، بهترین قسمت اشعار او نیستند، بلکه نمودار نیروی فکری قوی او هستند ... و من، بیتردید فقط توانستهام یک بُعد (اندیشه و فلسفه) او را نشان بدهم.»(4)
ادوارد فیتزجرالد (Edward FitzGerald) در 31 مارس 1809 میلادی در بردفیلد در سه مایلی شمال وودبریج از توابع شهرستان سافولک در جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او در سال 1816 به همراه خانوادهاش به فرانسه (پاریس و سن جرمن) رفت. خانواده جرالد، در سال 1818 و در پی مرگ پدربزرگ مادریاش به انگلستان بازگشتند. ادوارد، در سال 1821، در مدرسهای سن ادموندس به تحصیل پرداخت و در سال 1826 وارد کالج ترینیتی در کمبریج شد و در آنجا با ویلیام میک پیسثاکرای و ویلیام هپورث تامسون آشنا شد. بسیاری از دوستان ادوارد، عضو گروه معروف پیشوایان کمبریج بودند که آلفرد تنیسون، برجستهترینشان بود. او پس از کالج، دورههایی را در پاریس، سوفولک، بولژ وودبریج و فارلیگای هال گذراند. او در سال 1873، رهسپار وودبریج شد و در آنجا سکونت گزید و تا هنگام وفاتش در خانه خودش در همان نزدیکی به نام لیتل گرانج ساکن بود. فیتزجرالد در این مدت غالبا مشغول نگهداری از گلها، نواختن موسیقی و مطالعه ی آثار ادبی بود. زندگی در این کلبه ساده، و روحیه و ذوق ادوارد، دوستیهای تازهای را بری او به همراه داشت. یکی از این دوستان، ادوارد بایلز کاول (1826ـ1903م) بود. کاول، که بعدها معلم فارسی و یکی از نزدیکترین و تاثیرگذارترین دوستان فیتزجرالد شد، یکی از سرشناسترین شرقشناسان انگلیسی است که بالاخره به عنوان اولین پرفسور زبان سنسکریت در دانشگاه کمبریج انتخاب شد.(4)(5)(6)
کاول و همسرش الیزابت، در سال1852، برای تحصیلات عالیه ادوارد در رشته شرقشناسی، به آکسفورد رفته و فیتز جرالد یکی از مهمانان تقریباً همیشگی آنها شد. در یکی از این ملاقاتها، که یکشنبهای در اوایل دسامبر 1852 بود، کاول به دوستش پیشنهاد کرد که فارسی یاد بگیرد، و به او قول داد که دستور زبان فارسی را یکروزه به او بیاموزد. بدین ترتیب، فیتزجرالد، با کمک دستور زبان فارسی اثر سر ویلیام جونز (1746-1794م)، شروع به آموختن زبان فارسی کرد. اما رویدادی در سال 1856، این دوستی را به دوری کشانید؛ ادوارد کاول، به استادی تاریخ انگلیس در کالج پرزیدنسی کلکته منصوب شد. کاول، پیش از رفتن به به هند، نسخهای خطی از رباعیات خیام نیشابوری را در که در مجموعه نسخههای خطی سر ویلیام اوزلی، که در کتابخانه بادلین دانشگاه آکسفورد نگهداری میشد، کشف نموده و از روی آن، به خط خودش، یک نسخه تهیه نمود و آن را به عنوان هدیه، به فیتز جرالد داد. و فیتز جرالد، سرانجام در سال 1859، نخستین ترجمه منظومش را از رباعیات خیام، منتشر نمود.(4)(5) این کتاب، تا چاپ چهارم (1876م) بدون نام مترجم منتشر میشد. پس از آن بود که با آشکار شدن هویت مترجم در آن سوی اقیانوس اطلس و آمریکا، جرالد، نامهای را که به ناشرش نگاشت، با نام «ادوارد فیتز عمر» امضا کرد.(4)
واژه «فیتز» که مشتق از واژه «فیلیوس» در زبان لاتینی است، در انگلیسی همان معنای «ابن» در عربی و «پور» یا «پسر» در فارسی را دارد. بنابراین، فیتز جرالد، خود را به عنوان «پسر خیام» معرفی کرده است.(4) افزون بر ترجمه و بازسُرایی رباعیات خیام که نامدارترین اثر ادوارد فیتز جرالد و شاهکار ادبی اوست، از دیگر آثار برجای مانده از وی میتوان به ترجمه منطقالطیر عطار، ترجمه سلامان و ابسال جامی، ترجمههایی از شعرهای حافظ و سعدی و همچنین تالیف و تدوین دو کتاب به نامهای Euphranor (دربرگیرنده دیالوگی افلاطونی؛ انتشار 1851م) و Polonius (ترکیبی از آثار جرالد و دیگر نویسندگان کلاسیک انگلیسی؛ انتشار 1852م) و ... اشاره نمود.(4)(6)(7) سرانجام ادوارد فیتز جرالد، «خیام انگلیسی» و به تعبیر خودش؛ «پسر خیام»، در چهاردهم ژوئن 1883م، رقم خورد. او در منزل یکی از دوستانش به نام جُرج کراب، در خواب، دارفانی را وداع گفت و در نوزدهم ژوئن، در بیرون آرمگاه خانوادگیاش در صحن حیاط کلیسای بولژ، به خاک سپرده شد.(4) کمتر از یک دهه از مرگ فیتز جرالد، در سال 1892، گروهی از فضلاء و ادباء و برخی ارباب جراید در لندن، انجمنی به نام «عمر خیام کلوب» تاسیس نمودند. این انجمن در نهم اکتبر سال 1893، با تشریفات باشکوهی، دو عدد بوته گل سرخ را بر سر آرامگاه فیتز جرالد، مترجم رباعیات عمر خیامی، نشانیدند(4) و لوحهای را که حاوی کتیبهای بود در آنجا نصب کردند. بر روی آن، نگاشته شده بود: این بوته گل سرخ که در باغ کیو پرورده شده و تخم آن را سیمپسن از سر آرامگاه عمر خیامی در نیشابور آورده است و بدست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتزجرالد، از جانب انجمن عمر خیام، غرس شد.
وُودبریج و طرحی از یک خواهرخواندگی:
زندهیاد استاد مسعود فرزاد، درباره ادوارد فیتز جرالد چنین مینویسد: «شاید بتوان گفت که علایق زندگی او، در پنج چیز خلاصه میشد که عبارتند از: شهرستان سافوک –که در آنجا دیده به جهان گشود-، دریا، دوستیها، نامهنگاری و ترجمه»(5) که پرداختن به هر یک از اینها، نوبت ویژهای را میخواهد. اما در اینجا و به فراخور گفتارمان، به معرفی کوتاهوار یکی از شهرهای شهرستان سافولک که آرامگاه فیتزجرالد در آن ناحیه قرار دارد و همچنین محل زندگی وی در دهه آخر زندگانیاش بوده، میپردازیم. چنانکه میدانیم نیشابور، زادگاه حکیم عمر خیام، در برنامههای توسعهای کشوری، دارای جایگاه «منطقه نمونه بینالمللی گردشگری» است، پس بیگمان، پرداختن و برافراشتن پیوندها میان نیشابور ایران و شهرها و جایها در دیگر کشورهای سرتاسر جهان که با این دیار، همگونیها و همسانیها و همنواییهایی دارند، یکی از کارهای شایسته و بایستهای است که نمودارگر چهره فرهنگی و نمادین عنوان «منطقه نمونه بینالمللی گردشگری» است. پس اینک؛ «وودبریج» را به عنوان یکی از شهرهای همپیوند با نیشابور، در پیش نگاه خواهیم داشت.
وُود بریج (Woodbridge) یکی از شهرهای شهرستان سافولک یا سافوک (Suffolk) در منطقه آنجلیای شرقی در خاور انگلستان و مرکز بخش Suffolk Coastal این شهرستان است. وودبریج در کنار رودخانه دیبن (Deben) قرار گفته و با ساحل دریا حدود 13 کیلومتر فاصله دارد. این ناحیه، یکی از مهمترین سایتهای تاریخی آنگلوساکسون در انگلستان به شمار میآید و دارای 1100 سال پیشینه تاریخی ثبت شده میباشد.(9)(10)(11) افزون بر پیشینه تاریخی شایان توجه، این شهر زادگاه یا محل زندگی نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان و نامدارنی همچون «ادوارد فیتز جرالد» (نویسنده؛ 1809-1883م)، «برنارد بارتون» (شاعر؛ 1784-1749م)؛ «بریان اینو» (موسیقیدان، 1948- م)، توماس چارچیارد (حقوقدان و نگارگر؛ 1798-1865م)، «نُرمان جرج هیتلی» (زیستشناس، 1911-2004م)، «ایساک جانسون» (نگارگر؛ 1754-1835م)؛ «توماس سِکفُرد» (سیاستمدار؛ 1515-1587م) و ... است.(9)(11)(12) از مهمترین آثار تاریخی و فرهنگی وودبریج میتوان به محوطه باستانی «ساتُن هو» (Sutton Hoo)، عمارت شایر هال (Shire Hall)، کلیسای سنت ماری، لیتلگرانج (Little Grange به معنی «کوشک کوچک»؛ محل زندگی ادوارد فیتز جرالد)، آسیابهای بادی باترم (Buttrum) و تریکر (Tricker)، آسیاب آبی وودبریج، موزه وودبریج،(13) و همچنین بناها و خانههای مربوط به شخصیتهای فرهنگی، علمی و هنری از قبیل Abbey School Gateway (Thomas Seckford)، Marston House (Thomas Churchyard)، Barclays Bank (John Clarkson)، Orchard House (Norman Heatley)، Barton Cottage (Bernard Barton)، 7 Market Hill (Isaac Johnson) و The Red House (Sir Ian Jacob) را نام برد.(14) وودبریج دارای یک رادیوی محلی است و همچنین یک جشنواره سالانه معتبر غذاهای دریایی، به نام «وودبریج شاک» (Woodbridge Shuck)، در این شهر، برگزار میشود.(13)
گفتنی است که )، در محوطه کلیسای بولژ (Boulge) قرار دارد و بر بالای سر او، بوته گلی که از آرامگاه حکیم عمر خیام نیشابوری به آنجا آورده و کاشته شده، خودنمایی میکند.(15) ادوارد فیتز جرالد، به عنوان شاعر-مترجمی که نقش بسزایی در آشنایی مردمان انگلیسیزبان و پیرو آن، اروپاییان و جهان غرب با حکیم نامدار قرن پنجم ایران داشته، دارای جایگاهی ویژهای است. بیگمان، فیتزجرالد، آغازگری است که پس از او، آثار پرشماری در زمینه ترجمه شعر فارسی، بازشناسی فرهنگ و تمدن ایرانی (به ویژه در عصر خیام، که یکی از دورههای اوج این تمدن است)، به زبانهای لاتینی و اروپایی برگردانده شد و یا به رشته تحریر درآمد. از این روی، شایسته میدانیم خواهرخواندگی «نیشابور» با «وودبریج» به عنوان شهرهای «حکیم عمر خیام» و «ادوارد فیتز جرالد» را پیشنهاد نماییم. اقداماتی همچون: 1) برپایی بنای یادمان (به شیوه معماری ایرانی و با الهام از معماری سنتی و آثار تاریخی نیشابور) بر روی آرامگاه فیتز جرالد؛ 2) نصب تندیس حکیم عمر خیام نیشابوری در کنار آرامگاه فیتز جرالد در بولژ وودبریج. 3) نصب تندیس فیتز جرالد، در محوطه باغ آرامگاه خیام در نیشابور؛ 4) اهدای لوح درود مردم نیشابور (دربرگیرنده متن پیام مردم نیشابوری و رباعیای گزیده از خیام به فارسی و ترجمه فیتزجرالد) به مردم بردفیلد که زادگاه فیتز جرالد است؛ 5) اهدای لوح درود مردم نیشابور (دربرگیرنده متن پیام مردم نیشابوری و رباعیای گزیده از خیام به فارسی و ترجمه فیتزجرالد) به مردم وودبریج محل زندگی فیتز جرالد که میتواند در لیتل گرینج (محل زندگی فیتزجرالد در وودبریج) نصب گردد، را میتوان در شمار دیگر اقدامات نمادین این پیوند فرهنگی و خواهرخواندگی، پیشنهاد نمود.
طرحی از آیینه و خورشید دارم پیش رو
آفتـاب صبـح نیشـابور، میخــوانـد مــرا
پانوشتها:
1. «خیام در قلمرو اروپایی» (ارئه شده در دومین کنگره ملی ایرانشناسی)، سیدمهدی علائی حسینی، وبگاه حکیم عمر خیام نیشابوری.
2. «خیام چگونه شاعری جهانی شد»، خبرگزاری دانشجویان ایران، 27 اردیبهشت 1392.
3. «رباعیات خیام، در اروپا تبدیل به یک آیین شد» (نشست تعامل ادبی ایران و جهان)، خبرگزاری کتاب ایران، 16 اردیبهشت 1387.
4. «ادوارد فیتز جرالد و ادبیات فارسی»، پروین لؤلؤیی، فصلنامه فرهنگی پیمان، ش 28، تابستان 1383.
5. «فیتز جرالد؛ مترجم انگلیسی ترانههای خیام»، مسعود فرزاد، مجله فرهنگ، ش 39و 40، زمستان 1380، ص253-280.
6. «زندگینامه ادوارد فیتز جرالد» (انتشار در هفتهنامه نسیم جنوب)، ترجمه مصطفی دهقان، وبنوشت ایکاریوس.
7. "FITZGERALD, EDWARD", Dick Davis, Encyclopedia Iranica, Last Updated: January 31, 2012.
8. «گوناگون»، وبگاه حکیم عمر خیام نیشابوری.
9. "Woodbridge, Suffolk", Wikipedia, last modified on 9 March 2015.
10. "Suffolk Coastal", Wikipedia, last modified on 1 January 2015.
11. "An Outline History of Woodbridge", WSi Website.
12. "Notable inhabitants with a Woodbridge connection & Honorary Freemen", WSi Website.
13. "Woodbridge", Visit Suffolk Website.
14. " Blue plaques for Woodbridge notables" WSi Website.
15. "The FitzGerald Family", John Riley Photography Website.