فراتر از مرزهای زمان و مکان: بیست و پنجم فروردین، در تقویم رسمی و فرهنگی کشورمان، سالروز «بزرگداشت عطار نیشابوری» است. در مورد جایگاه و پایگاه عطار در شعر عرفانی، به همین اندازه، بسنده و گویاست که کوتاهوار بگوییم: مولانا جلالالدین محمد بلخی، که خورشیدوار، بر ستیغ کوهسار تنومند و پهناور شعر عرفانی زبان فارسی ایستاده، میگوید: «عطار، روح بود و سنایی، دو چشم او – ما از پی سنایی و عطار، آمدهایم» و در جای دیگر، بازمیگوید: «هفت شهر عشق را عطار گشت – ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.» عطار، مقام والایی در غزل و شعر پارسی دارد و اندیشههای عرفانی وی، در شکلدهی به عرفان اسلامی، از جایگاه ویژهای برخوردار است. اگر معارف فرهنگ ایرانی-اسلامی سه ضلع داشته باشد، این سه: یکی؛ فقه، دیگری؛ فلسفه و سه دیگر؛ عرفان است و نقش عطار، در عرصه معارف فرهنگ ایرانی و اسلامی، به عنوان ترویجدهنده عرفان اسلامی و گشودن باب آشنایی مخاطبان با حلاج، ابراهیم ادهم و ابوسعید ابوالخیر، برجسته است.
عطارشناسی ایرانی: مجموعه ویژگیها محتوایی و زبانی آثار عطار، دارای چنان توان و ارجمندیست که نه تنها مولوی و جامی و شبستری و حافظ و سعدی را در اعصار گذشته، که نگاه و اندیشهورزی اندیشمندان بسیاری را در روزگار ما به سوی خود کشانیده است و شاخهای در پژوهشهای ادبی پدیدآورده که آن را «عطارشناسی» یا «عطارپژوهی» میخوانیم. در اینجا، به فراخور این گفتار، چند تن از نویسندگان و نمونهای از کتابهای نگاشته شده در این حوزه را یاد مینماییم: عبدالحسین زرینکوب، «صدای بال سیمرغ»؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، «زبور پارسی»؛ بدیعالزمان فروزانفر، «شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار»؛ جلالالدین همایی، «ذرّه در خورشید»؛ علینقی منزوی، «سیمرغ و سیمرغ»؛ منوچهر دانشپژوه، «آفتابی در میان سایهای»؛ تقی پورنامداریان، «دیدار با سیمرغ»؛ جلالالدین کزازی، «پارسا و ترسا»؛ محمود حکیمی، «در مدرسه پیر نیشابور»؛ سعید نفیسی، «جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری»؛ محمدرضا راشد محصل، «عطارشناخت»؛ علی دشتی، «پرده پندار».
و دیگر از این دست: راضیه تجار، «از خاک تا افلاک»؛ نصرالله پورجوادی، «شعر و شرع»؛ بهجتالسادات حجازی، «طبیبان جان»؛ کریم زنجانی اصل، «رهواری و رستگاری»؛ محمد قراگوزلو، «چنین گفت شیخ نیشابور»؛ عصام حورای، «عطار من نیشابور»؛ مهدی امینپور، «ذن در آئینه سیمرغ»؛ مسعود معتمدی، «زندگی در زندگی»؛ غلامرضا خاکی، «همبالی»؛ بتول نوروزی، «آوای مرغان» و «از ملک تا ملکوت»؛ احمد گرگانمحمدی، «بررسی اندیشه عرفانی عطار»؛ پوران شجیعی، «جهانبینی عطار» و «مسافر سرگشته»؛ رضا اشرفزاده، «عطار و دیگران» و «قصه طوطی جان»؛ قادر فاضلی، «اندیشه عطار»؛ سهیلا صارمی، «سیمای جامعه در آثار عطار»؛ فاطمه حاجیاربابی، «ار نشیب موج تا فراز اوج»؛ مژگان اسکندری، «موج در موج»؛ نزهت نوحی، «مرغان گویا»؛ شیرین درویش، «عطار»؛ کرمرضا پیریایی، «سروستان هو»؛ علیاکبر ولایتی، «عطار نیشابوری»؛ محمود ملکشهر، «گفتاری در باب درد»؛ و ....
قلمرو اروپایی عطار: چونانکه حکمت و اندیشه و بنمایه گفتار عطار، دغدغههای نوع انسان است؛ آوازه مایه سخن او، مرزهای فرهنگی ایران و حوزه ادب فارسی را درنوردیده و امروزه عطارشناسانی نامدار همچون هلموت ریتر، فرانکلین لوئیس، هرمان لندولت و ... پژوهشهای گرانمایهای را در زمینه شناخت و تحلیل و تفسیر آثار، احوال و اندیشه عطار، سامان دادهاند که کاوشها و نگارشهای این دست عطارپژوهان، نقشی بسزا در معرفی آثار و اندیشه عطار در حوزه غرب و قلمرو اروپا داشته است. نخستین آشنایی غربیان با آثار عطار نیشابوری را میتوان از طریق ترجمه گلچین دو زبانهای دانست که فـُن اشتوئرمِر (Von Stuermer) از پندنامه عطار، در 1775 در وین (اتریش) به چاپ رسانید. پس از آن، افراد دیگری برگردانهایی از پندنامه ارائه نمودند: ج. اچ. هیندلی (1819، لندن)، سیلوستر دوساسی (زبان فرانسه، با چندین چاپ در بین سالهای 1787 تا 1819)، گابریل گایتلین (زبان لاتین، 1835، هلسینگی)، جی. اچ. نسِلمان (زبان آلمانی، 1871)، یکی از استادان دانشگاه پترزبورگ (زبان روسی، 1821) و ....
اما نخستین ترجمه از «منطقالطیر» عطار نیشابوری، به صورت انتشار گزیدههایی از آن به زبان آلمانی، توسط «فن هامر-پورگشتال»، در 1818 در وین در معرض دید مردم اروپا قرار گرفت. پس از آن، افرادی همچون سیلوستر دوساسی فرانسوی و ژوزف اِلیدور گارسن دوتاسی نقش ویژهای در شناخت بیشتر و گستردهتر غربیان، با عطار و آثارش رقم زدند. ترجمه انگلیسی ادوراد فیتز جرالد (1809-1883) –مترجم معروف رباعیات خیام- از منطقالطیر، در سال 1889 و با عنوان Bird Parliament به چاپ رسید. از دیگر ترجمههای «منطقالطیر»، میتوان به کارهای مارگرت اسمیث (انتشار 1932)، استنلی نات (انتشار 1954 لندن)، اریک هرملین (به سوئدی، 1929) اشاره نمود. از دیگر ترجمههای متاخر این اثر عطار میتوان کار مشترک افخم دربندی و دیک دیویس، همچنین ترجمهای دیگر از پیتر. دبلیو. اِیوری و ... را نام برد.
اندیشه عطار در دریای جان: در کنار برگردانهای آثار عطار به زبانهای گوناگون، کوششها و پژوهشهای ایرانشناسانی همچون هلموت ریتر، یِوگنی ادواردوویچ برتلس، کِنِث اِیوری، یوهانس دوبرَن، فریتس مایر، بی. راینرت، رینولد نیکلسن، جان ا. بویل، ایزابل دو گاستینه و ... زمینه شناخت بیشتر جهان از عطار و پدیدار شدن بیش از پیش اهمیت عطار در جهان اندیشه ایرانی- اسلامی گردیده است. در این میان، باید گفت: نخستین کسی که به طور نسبتاً جامع و گستردهای به جایگاه و شان ادبی و عرفانی عطار پرداخت، خاورشناس برجستهی آلمانی، هلموت ریتر (۱۸۹۲-۱۹۷۱) بود که حاصل پژوهشهای عمیق خود را در باره وجوه مختلف فکری و اعتقادی عطار در کتاب ارزنده «دریای جان» منتشر کرد. ریتر در «دریای جان»، تحلیل عالمانهای از اندیشههای دینی، اخلاقی و عرفانی عطار، بر پایه منظومههای اسرارنامه، الهینامه، منطقالطّیر و مصیبتنامه ارائه داده است. کتاب «دریای جان»، به دست روانشاد عباس زریاب خوئی و مهرآفاق بایبوردی به فارسی ترجمه شده و بین سالهای 1374-1377، در دو جلد، به چاپ رسیده است.
کار سترگ ریتر نشان میدهد که عطار، دستکم از میانههای سده نوزدهم، با عمق بیشتر و به طرزی بسیار جدیتر از قبل مورد توجه جهان قرار گرفته، و در قرن بیستم با پژوهشهای علمیتر و تحلیلهای نقادانهتر دنبال شده است. پروفسور هلموت ریتر، شخصیتی است که نام او با کتاب ارزشمند «دریای جان»، با عطار و عطارپژوهی پیوند یافته است و به خاطر پژوهشهای پُرمایه وی در حوزه عطارشناسی است که تندیس وی در باغ آرامگاه عطار نیشابوری در منطقه شادیاخ نیشابور نصب گردیده. پروفسور «هلموت ریتر»، عطارپژوه و پژوهشگر آلمانی، خاورشناس، کارشناس الهیات و متنشناس زبانهای لاتین، یونانی، فارسی و عربی است که با مطالعات و تحقیقات خود، بهویژه ترجمههای ارزشمندی که از فارسی به آلمانی انجام داده، برای اکثر ادبیان و دستاندرکاران ادبیات معاصر ایران، نامی آشناست. کتاب «دریای جان»، یکی از برجستهترین آثار هلموت ریتر است که دستاورد سالها پژوهش و تلاش معنوی او در زمینه عطارشناسی میباشد. «دریای جان»، یکی از برجستهترین آثار در بررسی اندیشهها و احوال شیخ فریدالدین عطار نیشابوری نیز به شمار میرود.
عطارشناس آلمانی: «هلموت ریتر» (Hellmut Ritter)، در ۲۷ فوریه، سال ۱۸۹۲ در «لیشتهناو» (Lichtenau) از توابع ایالت «هسن» (Hessen) آلمان متولد شد. پس از پایان دوره دبیرستان که در طی آن زبانهای لاتین و یونانی را فراگرفت، حدود سه سال به تحصیل در زمینه خاورشناسی نزد کارل بروکلمان و پاول کاله مشغول شد. سپس به استراسبورگ نزد تئورنولدکه، لندآور و فرانک رفت و الهیات و متنشناسی زبانهای لاتین و یونانی را آموخت. در سال ۱۹۱۳ به عنوان پژوهشگر موسسه تاریخ و تمدن خاورزمین در هامبورگ آغاز به کار کرد و در سال ۱۹۱۹ به کرسی استادی خاورشناسی دانشگاه هامبورگ فراخوانده شد. در سال ۱۹۲۷ او را به ریاست «انجمن آلمانی پژوهشهای شرقشناسی» در استانبول برگزیدند. در سال ۱۹۳۶ در آغاز به سمت دانشیاری و دو سال بعد به سمت استادی زبانهای عربی و فارسی دانشگاه استانبول برگزیده شد. در ۱۹۴۹ بر کرسی استادی موقت و در سال ۱۹۵۳ بر کرسی استادی تماموقت شرقشناسی دانشگاه فرانکفورت نشست. وی پس از سالها گذراندن عمر در راه شناخت و پژوهش، سرانجام، در روز ۱۹ ماه مه ۱۹۷۱ در هشتاد سالگی درگذشت. آرامگاه او در شهر اوبراورزل، در شمال غربی فرانکفورت آلمان، میباشد.
آثار متعددی از این ایرانشناس برجسته باقی مانده است که از آن جمله میتوان به منتخب آثار امام محمد غزالی تحت عنوان «کیمیای سعادت»، «زبان تشبیه در شعر نظامی»، «الاسلامیین» اشعری، «فرقالشیعه» نوبختی، «غایةالحکم» مجریطی، «هفت پیکر» نظامی، «سوانح» احمد غزالی، تصحیح و ترجمه «الهینامه» عطار، «دریای جان» و ... اشاره نمود. «دریای جان»، مهمترین و چشمگیرترین اثر ریتر است. این کتاب، دستاورد سالها پژوهش و تلاش پُربار وی در پهنه عرفان اسلامی و متون منظوم ایرانی است که در آن، به بایستهترین وجه، آثار و احوال و ابعاد روحی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را به بررسی و تحلیل گذارده است. هلموت ریتر، درباره این اثر خود میگوید: «یک چیزی را خوب میدانم و آن، اینکه میتوانم در شخصیت دیگران حلول کنم». کتاب «دریای جان» به گفته محمود اسعدی، دبیر کنگره جهانی عطار نیشابوری، «اثری است پیشرو و به ارزش یک دایرةالمعارف. اثری که هم عرفان اسلامی و هم شعر عرفانی فارسی را به نحو بینظیری تفسیر میکند. اثری که قابل تصور نیست روزی، کهنه شود.»
ریتر، نیشابور و پیوندهای فرهنگی: در نگاه و نگارش هلموت ریتر، نگاه بسته و جهتداری که بسیاری از خاورشناسان، نسبت به خاورزمین و خاورمیانه و شرق دارند، دیده نمیشود و این نگاه آزادمنشانه، جایگاه و اعتبار ویژهای را برای او به ارمغان آورده است. دو یادمانواره، از این پژوهشگر ارجمند و عطارپژوه برجسته آلمانی، بر روی دو شهر نامدار در تاریخ فرهنگی خاورمیانه، موجود است؛ یکی «ستون یادمان هلموت ریتر» در «استانبول» ترکیه و دیگر «تندیس» نیمتنه وی در «نیشابور» خراسان ایران است. این تندیس که از آثار استاد تندیسگر –محمدعلی قدمیاری- است در سال 1385 در محوطه باغ آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری نصب، و همزمان با روز بزرگداشت عطار، از آن پردهبرداری گردید. چنانکه گفته شد؛ هلموت ریتر، ایرانشناس و عطارپژوه برجسته آلمانی، نقش شایانی در شناساندن اندیشه و شخصیت عرفانی عطار، در فراسوی مرزهای جغرافیای فرهنگی ایران داشته. پس، شایسته است افزون بر گرامیداشت جایگاه و یادآوری خدمات فرهنگی وی در این زمینه، از این شخصیت علمی و فرهنگی، به عنوان بهانهای برای گسترش روابط فرهنگی نیشابور-«شهر فریدالدین عطار» و «نماد تاریخ و فرهنگ ایران»- و شهرهای حوزه فرهنگی و جغرافیایی کشور آلمان، بهره گرفته شود. چنانکه میدانیم زادگاه ریتر؛ شهر «هسیش لیشتناو»، و آرامگاه او در شهر «اوبراورزل» (Oberursel) در ایالت «هسن» کشور آلمان است. همچنین، وی دارای کرسی استادی خاورشناسی در دانشگاه «هامبورگ» و همچنین دارای کرسی استادی شرقشناسی دانشگاه «فرانکفورت» بوده است. بنابراین، میتوان شهرهای «هسیش لیشتناو»، «اوبراورزل»، «هامبورگ» و «فرانکفورت» در کشور آلمان را میتوان به عنوان گزینههایی برای سامان دادن روابط فرهنگی و پیمان خواهر خواندگی بین نیشابور و آنها، در دست کار، و مورد بررسی قرار داد.
هامبورگ و فرانکفورت، طرحی برای آینده: اما «هامبورگ»، دومین شهر بزرگ آلمان و مهمترین مرکز تجارت این کشور میباشد. هامبورگ همچنین یکی از مراکز پویای فرهنگی کشور نیز به شمار میآید. بنگاه بزرگ رسانهای Norddeutscher Rundfunk، ناشران بزرگی همچونGruner + Jahr و Spiegel و روزنامههای پرتیراژی همچون بیلد و دیولت از این شهر فعالیت مینمایند و موسیقیدانان سرشناسی همچون فلیکس مندلسون و یوهانس برامس از اهالی هامبورگ بودهاند. هامبورگ، یکی از پایگاههای اصلی تئاتر آلمان است. دکتر سیدمحمد بهشتی –رییس سابق پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی ایران-، «هامبورگ» آلمان را مانند شهرهای «هنگکنگ» در چین، «نیویورک» در آمریکا، و «نیشابور» در ایران، نقطه اتصال جهانی دانسته است. هامبورگ، همانند نیشابور، تاریخ پُر فراز و نشیبی دارد که با ویرانی و تجدیدبنای این شهر همراه بوده است.
شهر آلمانی مورد توجه دیگر، «فرانکفورت» است. فرانکفورت، بزرگترین شهر ایالت هسن و پنجمین شهر بزرگ کشور آلمان است. این شهر به عنوان مرکز بورس و بنگاههای مالی و قطب فرودگاهی آلمان شناخته میشود. نام فرانکفورت از فرانکها، نام قوم ژرمنها گرفته شده، چنانکه نام قدیم نیشابور، «اپرشهر»، از اپرنهای پارتنژاد گرفته شده است. این شهر، ریشه در تاریخ دارد و نشان آن را در دوران شارلمان و امپراتوری رم میتوان بازیافت. فرانکفورت، یکی از قطبهای فرهنگی کشور است و کتابخانه آلمان، نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت و دفتر دو روزنامه نخست پرتیراژ آلمان یعنی فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ و فرانکفورتر روندشاو در این شهر قرار دارد. فرانکفورت، در لیست ده شهر مهم آلمان، از دیدگاه در بر داشتن آثار تاریخی و فرهنگی قرار گرفته است. فرانکفورت، زادگاه یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر شهیر آلمانی است، «گوته»، یکی از ستونهای ادبیات آلمان و در کنار شکسپر انگلیسی، هومر یونانی و دانته ایتالیایی، یکی از چهار رکن اصلی ادبیات اروپا به شمار میآید. گوته، نامدارترین شاعر آلمان، با شهرت و معروفیتی جهانی است و این، نقش را در ادبیات ایران، شخصیتهایی مانند خیام و مولانا ایفا مینمایند. از این روی و با توجه به اینکه فرانکفورت، بزرگترین شهر ایالت هسن -یعنی همان ایالتی که شهرهای «لیشتناو» و «اوبراورزل»، زادگاه و آرامگاه پروفسور هلموت ریتر (عطارشناس سرشناس و فقید آلمانی)، از توابع آن هستند- و همچنین پیشینه تاریخی و فرهنگی این شهر، گزینه مناسبی برای سامان دادن روابط فرهنگی با نیشابور به شمار میآید؛ «خواهرخواندگی میان زادگاه گوته و خیام»
در باور نگارنده، هرچند شاید در نگاه به وضعیت موجود، زیرساختهای لازم اقتصادی و ارتباطی معاصر، برای پیشنهاد خواهرخواندگی با فرانکفورت و هامبورگ، ناکافی و ناهماهنگ به نظر برسند اما در نظرگاه صاحبنظران تاریخ و تمدن، پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی نیشابور، دارای توانمندی بسیار درخشانی برای ارتباطات فرهنگی با همه شهرهای بزرگ فرهنگی جهان میباشد. بنابراین، شایسته است از همین امروز به فکر و تدبیر، ایجاد زیرساختهای آینده، به گونهای باشیم که شایسته نیشابور و پتانسیل فرهنگی آن در سطح جهانی است.
وایمار و حضور فرهنگی نیشابور در قلب اروپا: «وایمار» (Weimar) شهر دیگر آلمانی مورد توجه ماست؛ شهری فرهنگی که در مرکز جغرافیایی آلمان و در ایالت تورینگن واقع شده است. اولین بار در سال ۸۹۹ از وایمار در متون تاریخی نام برده شده است. این شهر، همچنین به علت مرکزیت تاسیس جمهوری وایمار (دهه سوم قرن بیستم)، دارای اهمیت تاریخی است. وایمار، یکی از مهمترین شهرهای فرهنگی اروپا محسوب میشود و در سال ۱۹۹۹ میلادی، توسط یونسکو، به عنوان «پایتخت فرهنگی اروپا» انتخاب گردید. پیشینه اقامت و فعالیت بسیاری از مشاهیر ادبی و فرهنگی آلمان همچون گوته، شیلر، هردر و یوهان سباستین باخ و موسیقیدانانی چون هومل (از شاگردان موتزارت) و فرانتس لیست در این شهر، اهمیت فرهنگی بسزایی را برای آن، در آلمان و اروپا به همراه آورده است. آرامگاه گوته (شاعر شهیر و نامدار آلمانی) و شیلر (یوهان کریستف فردریش فون شیلر)، و همچنین گنجینه کتابهایشان در این شهر قرار دارد. پیش از این، کوتاهسخنی درباره گوته که زادگاه وی، شهر فرانکفورت است، گفته شد. «فردریش شیلر»؛ شاعر، فیلسوف، نمایشنامهنویس و مورخ شهیر آلمانی است. «شیلر» و «گوته»، از شخصیتهای نمادین و هویتی شهر «وایمار» به شمار میآیند؛ چنانکه «خیام» و «عطار»، در «نیشابور»، دارای چنین جایگاهی میباشند. پیشینههای فرهنگی پربار، و شباهتهای تاریخ فرهنگی این دو شهر، به ویژه «محل تجمع سرشناسان و بزرگان بودن»، بستر خوبی را برای همکاری میان این دو شهر فراهم نموده است.
با این پیشینه؛ سامان دادن پیوند فرهنگی و پیمان خواهرخواندگی بین نیشابور و وایمار که از دیدگاه تاریخی و فرهنگی، یکی شهر نمادین ایران و دیگری شهر نمادین آلمان میباشد، به اعضای محترم شورای شهر، شهرداری و مسولان و مدیران فرهنگی نیشابور، پیشنهاد میگردد. گفتنی است که نیشابور افزون بر چهره علمی (دارالعلم) و فرهنگی (امالبلاد)، دارای چهره هنری ارزشمندی است و موسیقیدانان بزرگی همچون راتبه نیشابوری، ویدا نیشابوری، عجبالزمان نیشابوری، تاج نیشابوری و پرویز مشکاتیان از این دیار برخاستهاند که از این دیدگاه نیز هماهنگی فراوانی با وایمار که پایگاه موسیقیدانان شهیر آلمانی است نیز وجود دارد و همین موضوع هنر میتواند، یکی از بسترهای همکاری دانشگاه ملی نیشابور و دانشگاه باوهاوس وایمار باشد. گرامیداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و یوهان ولفگانک گوته، که دارای شهرت و آوازهای جهانی میباشند، بهترین بهانه و بستر برای پیوند فرهنگی و خواهر خواندگی «نیشابور» در ایران و «وایمار» در آلمان میباشند. به امید روزی که شاهد نامگذاری خیابانهای به نامهای «وایمار» و «گوته» در نیشابور، و خیابانهای به نامهای «نیشابور» و «عطار» در وایمار باشیم و این، آغاز حضور فرهنگی نیشابور در قلب قاره اروپاست.
سخن پایانی اینکه؛ نیشابور، از شهرهای مورد توجه یونسکو است و با عنوان «شهر پایدار ایرانی»، در فهرست شهرهای تاریخی و فرهنگی این سازمان قرار دارد. پیشینه تاریخی و فرهنگی پربار نیشابور در دوره پیش از اسلام و دوره اسلامی، ثبت بودن نام و کارنامه علمی و فرهنگی هزاران دانشمند و عالم و شاعر و هنرمند در دفتر تاریخ این شهر، در بر داشتن دو روز ثبت شده در تقویم ملی به نام دو شاعر و دانشمند شهیر ایرانی (عطار و خیام) و آثار و میراث فرهنگی پربار به عنوان گرانیگاه تاریخ و فرهنگ خراسان، جایگاه فرهنگی ویژهای را برای نیشابور فراهم نموده است. پیشینه و پتانسیل و چهره فرهنگی نیشابور، به گونهای است که به درستی و قطعیت باید راهبرد توسعه فرهنگی را راه میانبر این شهر، برای توسعه پایدار و بازبرپایی ابرشهر ایرانی و امالبلاد اسلامی، بدانیم و با پشتکاری که شایسته دارالعلم جهان اسلام، ابرشهر تاریخ ایران و مادرشهرخراسان است، برای این هدف نیک و خدمتگزارانه، کار کنیم.
طرحی از آینه و خورشید دارم پیش رو
آفتـاب صبـح نیشابور، میخـــواند مـرا
«یارخراسانی»
شیخ نشابور، افزون بر نقش شایانی که در ترویج زبان فارسی داشته، امکان زبانی جدیدی نیز برای انتقال مفاهیم عرفانی، ارائه کرده است. منطقالطیر»، شاهکار تمثیلی زبان فارسی، رمزنامه عرفان و شکوه درخشان جهانبینی عرفانی ایرانی-اسلامی است و به عنوان یکی از بزرگترین و ارجمندترین متون عرفانی، جهان بشریت شناخته میشود. امروز اندیشه عرفانی عطار، مرزهای زبان فارسی، حوزه فرهنگی ایران و جهان اسلام را در نوردیده و زبان حال همه شیفتگان معرفت در جای جای جهان است. پس اگر تندیس عطارشناس آلمانی، پروفسور هلومت ریتر را در نیشابور و برگردان آثار عطار را در کتابفروشیای در یکی از محلههای فرانکفورت مییابیم، این خود، نشانی از فراگیری اندیشه و سخنی فراتر از مرزهای زمان و مکان، که هفت قرن پیش، به خامه شیخ عارف نیشابور، ثبت گردیده است. پیام اندیشه و گفتمان عطار، امروز در سرتاسر جهان، جاری است. گوهر سخن طبیب چامهسرایان ایران، «زبور پارسی» است که شیفتگان ره هفت شهر عشق را، راه مینمایاند.